آنتی ماسون & صهیون

ماسونيسم(1)

(ماسون) يعنى بناء(2).

(ماسونيسم) حزبى است مخفى كه فقط بخاطر ريشه كن ساختن اديان، اخلاق و دولتها به حساب يهود، تأسيس شده است.

مطالب اين بخش از كتاب (اسرار الماسونية) تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان مى‏باشد.

الف ـ تعريف حزب:

ماسونيسم حزبى است مخفى كه تا به حال كسى از مقرّرات و قوانين آن اطلاع نداشته و در هيچ كتابى راجع به آن مطلبى نوشته نشده است(3).

عقائد رموز و اشارات ما به لغت مصرى فرعونى است، كه به وسيله بنى اسرائيل به ما ارث رسيده است(4).

ب ـ هدف حزب:

حزب ماسونى نبايد به يك دولت، يا دو دولت اكتفا نمايد بلكه تمام دولتهاى جهان را بايد تحت سيطره خود قرار دهد براى رسيدن به اين هدف در ابتدا لازم است دين و علماء دين را كه يگانه دشمن ما هستند نابود كنيم(5).

برادران عزيز، علماء دين مى‏خواهند بر امورات دنيوى ما نيز چيره شوند و اين وظيفه ما است كه تز آزادى مذهب را در اذهان مردم بگنجانيم و آنها را از دور علماء پراكنده كنيم.

دين را كه يگانه دشمن بشريّت است بايد نابود كرد چون باعث جنگها، جدالها، كشتارها و همه كشمكشهاى مردمى مى‏باشد.

برادران عزيز، تا مى‏توانيد قانون و مقرّراتى جعل كنيد تا اين كه مجالى براى دستورات و قوانين دين و مذهب باقى نماند، زيرا حاكميّت علماى دين را تا مى‏توانيم از بين برده و كار دين و دينداران و مؤمنين را با خدا يكسره كنيم(6).

حزب ماسونى، در چندين سال اخير نقشهاى مهمّى در سياست اروپا داشته است(7).

افراد اين حزب نبايد به هيچ دينى معتقد باشند(8).

فرد ماسونى ممكن است (وطن‏پرست) باشد، ولى به شرط آن كه پاى بند به مقرّرات حزب ماسونى باشد.

افراد اين حزب مى‏توانند كارمند دولت، وكيل مجلس و يا رئيس جمهور بشوند، به شرط آن كه بدون مشورت با مجلس ماسونى كارى انجام ندهند و از هدف ماسونيسم نبايد دور شوند(9).

اگر فرد ماسونيسم، زمامدار مملكتى شد، بقيه افراد حزب را بايد در كنار خود به مقامات عاليه برساند(10).

ماسونيسم، حزبى است مخفى كه هدفش نشر افكار و عقائد خود و چيره شدن بر جهان و جهانيان است و اگر گروهى افكار ما را قبول كنند سبب راحتى ما مى‏گردند(11).

ماسونيسم يگانه حزبى است كه با اديان، عقائد و مقدّسات دينى سخت مبارزه مى‏كند(12).

هدف ما اين است كه دولتها و ملّتها را بر پايه انكار خدا تأسيس كنيم(13).

هدف ماسونيسم برپائى نظام جمهورى لامذهب بودن در جهان مى‏باشد(14).

آنها براى رسيدن به اهداف خود بايستى تشكيلات خانواده را به هم زنند و اصول اخلاقى جامعه را كاملاً بدون داشتن دين و اهميّت دادن به ناموس و اخلاق حسنه تربيت كنند. البته اين كار در مرحله اوّل مشكل به نظر مى‏رسد ولى چون در ميان آنها ميل به شهوت و لاابالى گرى فطرى و طبيعى است از اين رو شايد چندان هم مشكل نباشد.

افراد حزب را با مقامهاى بالا در حزب، فريب داده و آنها را به ناهمواريهاى زندگى آشنا مى‏سازند، تا از زير بار حزب شانه خالى نكنند.

يكى از اهداف بزرگ مهم آنها اين است كه تشكيل خانواده را جدّى نگرفته و اهميتى به رفع مشكلات خانواده نمى‏دهند گرچه همه نقشه‏هاى آنها نقش برآب خواهد شد.

طبيعت انسان ميل به محرمات و شهوترانى است و اين وظيفه ما است كه درجه حرارت شهوت را در جامعه بالا ببريم، تا اينكه به تمام مقدّسات خود كافر گردند.

تنها از اين راه مى‏توان افراد را براى ورود و جذب در حزب آماده كرد(15).

انسان بايستى بر خداوند، خود چيره شده و عليه او اعلام جنگ كند.

آسمانها را مانند ورق كاغذ، پاره پاره كند(16).

الحاد و شرك به خداوند، يكى از مفاخر اين حزب است.

و شعارهاى آنها اين است كه زنده باد مردان و زنان دليرى كه به اصلاح دنياى خويش پرداختند و منتظر آخرت نشدند(17).

به زودى بايد مؤمنين، دينداران و متديّنين را اعدام كرد و بدين وسيله بر عقائد باطله آنها پيروز شد(18).

فراموش نكنيد، ما از دشمنان حقيقى اديان هستيم(19).

يكى از ذخيره‏هاى پرارزش بشر اين است كه پاى بند هيچ عقيده‏اى نباشد. آنچه مردم به آن عقيده دارند از ترشحات فكر و انديشه‏هاى انسان است، مغز انسان است كه حقيقت را مى‏تراشد و بخورد ديگران مى‏دهد و بر ما است كه از اين حقيقت منتهاى استفاده را بكنيم. جمال و زيبائى و الحاد در همين است و اين تنها هدف گمراهى و اساس بين ريشه الحاد است(20).

هدف تنها اين نيست كه بر (متدينين) غالب شويم بلكه هدف ما نابود ساختن آنها است(21).

نتيجه جنگى كه بر عليه (دين) آغاز كرده‏ايم، جدائى دين از سياست است(22).

تمام قوانين سياسى و اجتماعى را كنفرانسهاى ماسونى وضع مى‏كند(23).

به زودى ماسونيسم جاى اديان را گرفته و (مساجد و معابد) آنها تبديل به (محفلهاى) ماسونى خواهد شد.

وقتى (البرت بايك) فوت كرد و به جاى او آقاى (لمى) رئيس حزب انتخاب شد، عكس (مسيح) را بر سر در قصر (ماسونيسم) نصب كرده و در زير آن عكس چنين نوشتند: پيش از آن كه اين مكان را ترك گوئيد بر صورت اين شيطان خائن آب دهان بياندازيد(24).

زمينه براى انقلاب (ماركس) آماده است، فقط بايد با (كارگران) هم صدا شده و اعلان انقلاب كنيم و حتما اين انقلاب پيروز خواهد شد، زيرا ما (قوّه متفكّره) اجتماع هستيم و كارگران (قوّه مادى) اجتماع مى‏باشند، وقتى اين دو قوّه باهم جمع بشوند اضطراب و انقلاب بزرگى به وجود خواهد آمد(25).

افراد حزب ماسونى اكثريّت دستگاه حاكمه فرانسه را تشكيل مى‏دهند(26).

آزادى پدران به اصطلاح (مقدس) مصالح ما را تهديد مى‏كند(27).

سالخوردگان را اهميّت نداده و نسل جوان را دريابيد، سعى كنيد نوجوانان و جوانان را به مجالس خود جلب كنيد، تا تعاليم حزب را در كودكى و جوانى بياموزند(28).

انطباعات دوران كودكى، هرگز فراموش نمى‏شود و بايد افكار خود را در آن دوران به جوانان تزريق نمائيم و آنها را دور از دين و خدا و مقدّسات تربيت كنيم(29).



منشأ فراماسونری

فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت طاغوتی  و  شیطانی  مصر  باستان کسب کرده  است،  هر  چند  تعالیم  اندکی  نیز  از  بقیه ی  حکومت های  الحادی فراگرفته است. در هر صورت رد پای حکومت  طاغوتی  فرعون های  مصر  باستان  را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت.

شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:

1 – نقوش  اهرام،  مجسمه های  ابوالهول  و  همچنین  نوشته های  هیروگلیف  در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می خورد.(3)
2 – دعاهایی که فراماسون ها می خوانند، مملو از عبارات مصری است که در  زمان فراعنه استفاده می شد. برای نمونه:  (مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ = بزرگ  است استاد فراماسونری ، بزرگ است روح فراماسونری) (4)
3 – یکی  از  نمادهایی  که  در  فراماسونری  کاربرد  فراوان  دارد،  علامت   و   نماد  « چشم جهان بین :All seeing eye  » است که به صورت یک  هرم و چشم  در انتهای  آن  می باشد.  این  نماد  مربوط  به   یکی   از   خدایان   مصر   باستان  بوده است.(5)



 
علامت معروف فراماسونری              چشم horus یا چشم ra (خدای خورشید ) در مصر باستان

 

4 – « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها.

(6)




مراسم ماسونی افراد رده پایین لژ (به دو علامت ستاره 6 گوشه در بالای در ورودی لژ توجه فرمایید.)

 

این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم  جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی  مصر باستان  ساخته  شده  است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های  ماه و خورشید  و.... است.  البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر  مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی  مهم این  است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است.  در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه  اسلامی،  این تعادل مخلوق خداوند یکتاست.  امّا در  مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم  ایجاد  کرده اند.  برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis   و  Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است.




ستاره 6 گوشه : نماد تعادل خلقت از دیدگاه مکاتب شرک آمیز

 

نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که  شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از  آن  در  مراسم  شیطانی  خود  استفاده  می نمایند.  در  کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی »  اثرSean Sellars  (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :





 

« این   علامت،  

قوی ترین   علامت   در   شیطان پرستی

   است.    ستاره ی شش گوشه  از شش ضلع،  شش گوشه (زاویه)  و  شش  مثلث  کوچک   درست شده است که معرّف عدد  666 می باشد. »   این  عدد  در  بین  مسیحیان  و   نیز شیطان پرستان عددی ویژه   و  خاص  است  و نشان دهنده ی  دجال یا   Antichristمی باشد.



هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist  است؛  به همین دلیل است  که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین  نمادشان  محسوب می شود.



 در ادامه  در  کتاب  نوشته  شده  است  که  حتی  کلمه ی  « hex »   که  در  زبان انگلیسی به معنی  نفرین  و  تلاش  برای  آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM :  ستاره ی  شش گوش » گرفته شده است. »

(7)

 5 – افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.

(8)

  همان طور که ذکر شد در باور مصریان قدیم، Isis و  Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد. بعد از مدتی Osiris مرد  و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.




Isis                                                    Isis

 

6 – علامت آنخ (Ankh) که نماد Isis است و در لژهای ماسونی  به  کار  می رود.

(9)

این  علامت  امروزه به عنوان سمبل جنس زن و  نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.

(10)

رواج تفکر فمینیستی در جهان  نیز  مشکوک  بوده  و  احتمالاً توطئه ای  از  جانب  ماسون ها  می باشد. (فمینیسم  دیدگاه تساوی  حقوقی  زن و مرد اسلام و سایر ادیان الهی را قبول ندارد و به بهانه ی احقاق  حقوق  زنان، در جهت اهداف استعماری قدم برمی دارد.)



آنخ امروزی                     آنخ مصر باستان                       آنخ ماسونی                    آنخ فمینیسم                  سمبل کنونی زن     

 

7 – ستون سنگی با نوک هرمی

(Obelisk)

: این  نماد  که  نماد  زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.

(11)

 

Obelisk پارک مرکزی نیویورک            بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن             Obelisk مقبره یکی از فراعنه


توجه کنید که

Obelisk

ها دقیقاً به شکل فوق می باشند  و  به  صورت  ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آن ها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابراین بناهایی  که  ویژگی های  فوق  را  نداشته باشند،

Obelisk

محسوب نمی شوند. برای درک بهتر این مطلب به اشکال  زیر توجه فرمایید:





مقایسه Obelisk (تصویر سمت راست) با یک بنای غیر Obelisk (تصویر سمت چپ) . توجه کنید که Obelisk ها دقیقا" به صورت ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آنها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابر این بناهایی که ویژگیهای مذکور را نداشته باشند , Obelisk محسوب نمی شوند.


فراماسونری چیست؟

می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن  نیستند  و  یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت  این  تشکیلات،  برای  ما  مسلمانان امری لازم و ضروری است.

کلمه ی  ماسون (mason)   یعنی  بنّا،  فراماسون (Freemason)  یعنی  بنّای  آزاد. ماسونری  یک تشکیلات منظم جهانی است که بر  ارکان  دولت های  جهان  و  اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و  بسیار  هم آزادانه عمل می کند.  کسی  که  عضو  فراماسونری  است،  ماسون  یا  فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز  فعالیت  ماسونهاست  لژ  نام  دارد.  یکی  از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح (Antichrist  = دجال)، یا  به  تعبیر  بعضی  از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود،  کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و  موفق  به  کشف  و  افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی  هستند  که:   «مسئله  یک  توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» (1)

کتاب «کمیته 300 کانون توطئه های جهانی» نوشته ی دکتر جان – کولمن،  در  این زمینه  چنین  می گوید:   « دلیل  موجودیت  نظامهای  پنهانی   مانند   سلحشوران اورشیلم،  سنت جان  و  مردان  میزگرد  و  گروه  میلنر  و  سایر  اجتماعات   مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از  زنجیره ی  گسترده ی  فرماندهی سلطه گری  جهانی  را  تشکیل  می دهند   که   از   باشگاه  رم ،    سازمان  ناتو، مؤسسه ی  سلطنتی  امور  بین المللی   تا   سرسلسله ی   توطئه گران،   یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان  و  اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. » (2)

بخش هایی از کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی " نوشته دکتر جان کلمن

یک توضیح: در کشور های غربی گروه های مختلف مخفی و سری فعالیت می کنند که بعضآً نام های اغواگری  چون  ( Illuminati = روشن ضمیران،  روشن فکران )  و ...  دارند.  اکثر  گروه های  نامبرده ،  گروه هایی توطئه گر و پیرو اهداف  شیطانی  هستند که دست بسیاری از آن ها برای محققین رو شده است. اکثر  این  گروه ها  با  وجود تفاوت های ظاهری، عقاید مشترک و  اهداف  یکسانی  دارند.  اسامی  که  به  این گروه ها اطلاق می شود عبارتند از: Theosophical Society (نامی که به هیچ عنوان درخور آنان نیست)، Occult، Secret Society، Illuminati،  The Committee of 300،Masonry  و  Freemasonry. از این به بعد وقتی از ماسون ها یا فراماسون ها  سخن می گوییم ، علاوه بر اعضای Freemasonry  و  Masonry  به  طور  خاص،  منظورمان  اعضای  گروه های  دیگر  نیز   به   طور   عام می باشند. چرا که این گروه ها همگی عقاید و اهداف مشترکی دارند.

منبع: وعده صادق



مطالب زير را با دقت بخوانيد:

برخلاف تصور عموم، نه تنها جهان کمونیست، ضد ماسونی نیست ، بلکه خود بخش مهمی از جهان ماسونی طبقه بندی می شود. بگذارید در این زمینه سری به متون اختصاصی مربوط به فراماسون ها بزنیم:

« با جوانان چپگرا كه متد علمی و عملی لژ روسیه را پذیرفته، و خواستار آزادی، مساوات و زندگی شرافتمندانه و سعادتمندانه هستند و خوشبختانه تعدادشان نیز روز به روز افزونتر می شود، همگام و همفكر هستیم. آن ها ماسون های بدون پیشبند ما هستند.  موضوع  مباحث  داخل  معبد  ما  را،  در  خارج  از  معبد تعقیب و پی گیری می نمایند. آنان بازوی راست ما هستند، در هر زمان، هر مكان، و در هر موقعیتی، مددكار آنان خواهیم بود. »(51) (نشریه ی ماسون ترك، شماره ی 2/72، ص 32


نشریه ی ماسونی « ماسون ترک » در جملات فوق بیان می کند که « جوانان کمونیست »، مجری، تطبیق دهنده و تعقیب کننده ی افکار و عقایدی هستند که در لژهای ماسونی بر آن ها صحه گذاشته شده است. لذا به پاس انجام غیر ارادی اهداف ماسونی، لقب « ماسون های بدون پیشبند » به آنان داده شده است. از این مسئله می توان دریافت که نه تنها « جهان کمونیست » ضد فراماسونری، و ضد سلطه ی جهانی یهود و صهیونیزم نیست،  بلکه  در  جهت  نیل به همان هدف،  اما با ظاهری گول زننده فعالیت می کند.

اما این پایان ماجرا نیست. زیرا بسیاری از « تئوریسین های کمونیست » و رهبران سیاسی این جریان و جریان های همراستای « سوسیالیستی » و « سوسیال انترناسیونالیستی » نیز ماسون بوده اند.(52) 

« کارل مارکس » بانی جریان منحرف « مارکسیسم »، به صورت قطعی یهودی بوده و به احتمال قریب به یقین ماسون بوده است. (53) تصاویری از وی نیز وجود دارد که او را در وضعیت نظام درجه ی 3 ماسونی نشان می دهد که تصویر زیر از آن جمله است:(54)

« کارل مارکس »  در حال نشان دادن  « نظام درجه ی 3 ماسونی ».  قطعاً  اگر  « کارل مارکس » قصد در آوردن سیگار، دستمال و ... را از جیبش داشت،  در  حین  گرفتن  عکس  تک نفره  این  کار  را نمی کرد!!!



در بین رهبران و سردمداران انقلاب 1917 روسیه، اسم تعداد زیادی از یهودیان و ماسون های روسیه به چشم می خورد: تروتسکی، مارتوف، کامنف، ساگرسکی، اوریتسکی، کامکوف، دان و ...(55)

« استیفن نایت » در کتاب خود با عنوان « برادری » چنین می گوید: « فوریه ی 1917 حکومت در روسیه ساقط گشته، ماسون ها بر سر کار می آیند. ماسون ها قبلاً بخشی از حاکمیت را در دست داشتند. الکساندر کرنسکی که در حکومت قبلی وزیر عدلیه بود، در حکومت جدید نخست وزیر شده است. »(56)

در چین نیز تعدادی از فعالان حزب کمونیست، ماسون بوده اند که در این میان می توان به « چانکایچک » و « سون یات سن » روسای جمهور سابق این کشور اشاره کرد.(57) 

در فرانسه نیز حزب کمونیست توسط فراماسون ها تشکیل شد و هیئت موسس آن همگی ماسون بوده اند: « ژان ژاره »، « ژول سیمون »، « ژول پیکارد »، « گوستاو فلورن » و « لوئی میشل ».(58) از آن زمان تا به حال نیز تعداد زیادی از چهره های مشهور کمونیست   فرانسه  همچون  « لوئی بلان »،  « مارسل کاشین »،  « ژاک شیراک »، « ریمون بار »،   « میشل روکار »،  « لوئی آراگون »  و ...  در  زمره ی  فراماسون ها بوده اند. (59)

در کشورهای دیگر نیز وضع به همین منوال بوده است. در انگلستان برخی از نخست وزیر ها همچون « ریچارد آتل » هم ماسون و هم کمونیست بوده اند و ...(60)

این ارتباط تنگاتنگ فراماسونری با مارکسیسم و کمونیسم، موجب شد تا به منظور جلوگیری از هدر رفتن وقت و سرمایه ی کمونیست ها!!!، این افراد از حضور در لژهای ماسونی خودداری نمایند. زیرا اهداف ماسونی به صورت عملی توسط کمونیست ها اجرا می شده و می شود: « به سال 1922 میلادی، در کنگره ی چهارم احزاب کمونیست جهان، از ماسون های کمونیست خواسته شد که از ماسونی کناره گیری نمایند. (ماسونی در دنیا و ترکیه - الهامی سوسیال) »(61).

لوگوی  یکی از احزاب  کمونیستی  اسپانیا  (تصویر وسط)(62)  و  « ارنستو چه گوارا »  به  اصطلاح انقلابی  کمونیست   و   ضد امپریالیست  آمریکای  لاتین ( تصاویر طرفین).(63)  به « ستاره ی  5 پر  معکوس » یا (Baphomet) که مورد  علاقه ی  شیطان پرستان  و  فراماسون ها  است،   در  تصویر وسط  و  بر  روی کلاه « چه گوارا » توجه فرمایید. (شاید خود « چه گوارا » نیز نمی دانسته که  چه کلاهی  بر  سر وی و همرزمانش گذاشته شده و خون وی نیز به راحتی  پایمال  گشته  است؛  چرا  که  « اربابان کمونیستش »، هیچ فرقی با  « امپریالیست های آمریکایی و انگلیسی » نداشته  و  همگی  در راستای حکومتی شیطانی تلاش می کردند که یکی از نمادهای آن همواره بر سر « چه گوارا » خودنمایی می کرده است!!!)



بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « کمونیسم » نیز کلاهی بوده که ماسون ها بر سر ملت ها گذاشته اند تا سلایق بخشی دیگر از مردم جهان را پوشش دهند و عملاً نیروهای کارگر و مستضعف را فریب داده و تحت خدمت خود در آورند. با این اوصاف همه ی کشورهای کمونیست نیز در زمره ی کشورهای ماسونی قرار می گیرند و برای پرهیز از اطاله ی کلام، از توضیحات بیشتر خودداری می نماییم. 

شوروی و روسیه

نکته ی جالب و تامل برانگیز اینکه نه تنها کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی تحت سیطره ی فراماسونری جهانی قرار دارند، بلکه « شوروی سابق »  و  « روسیه ی فعلی » نیز تحت نفوذ کامل این دجال احتمالی آخرالزمان قرار دارد.

همانگونه که در بخش مربوط به کشورهای کمونیست ذکر شد، هر کشور کمونیست و به خصوص در رأس آن ها شوروی سابق، توسط ماسون ها اداره شده و در جهت اهداف سازمان جهانی فراماسونری که مهمترین  آن ها  تشکیل  حکومت جهانی  به  پایتختی « اورشلیم » یا « بیت المقدس » می باشد، فعالیت نموده و می نمایند. 

« استیفن نایت » در کتاب خود با عنوان « برادری » چنین می گوید: « فوریه ی 1917 حکومت در روسیه ساقط گشته، ماسون ها بر سر کار می آیند. ماسون ها قبلاً بخشی از حاکمیت را در دست داشتند. الکساندر کرنسکی که در حکومت قبلی وزیر عدلیه بود، در حکومت جدید نخست وزیر شده است. »(64)

اما به مرور زمان و با افزایش نارضایتی مردم بلوک شرق و به خصوص روسیه از حکومت کمونیستی، ماسون های کمونیست، موجودیت حکومت خود را در خطر نابودی دیدند؛ به همین دلیل سازمان جهانی فراماسونری دست به کار شده و برای جلوگیری از انقلابی بزرگ در روسیه، یکی از مهره های خود  به  نام  « میخاییل گورباچف »  را  که به   صورت   همزمان   عضو   گروه   ماسونی  باشگاه  رم   یا   « Club of Rome »   و « Order of Malta » بوده است،(65) با عنوان ظاهری یک کمونیست وارد عرصه کردند و به واسطه ی وی، آرام آرام بساط حکومت رو به نابودی کمونیستی را در روسیه برچیدند و در حرکتی زیرکانه، حکومت را  به  دست  ماسون دیگری با عنوان « بوریس یلتسین » که عضو گروه ماسونی « Order of Malta » بود(66) سپردند تا ضمن حفظ ظاهر ماجرا!!! و جلوگیری از بروز انقلابی خارج از کنترل آن ها در روسیه، حکومت کماکان در دست ماسون ها باقی بماند.

« میخاییل گورباچف » عضو گروه ماسونی باشگاه رم « Club of Rome » می باشد.

 

« بوریس یلتسین » عضو گروه ماسونی « Order of Malta ».

 

عضویت همزمان « میخاییل گورباچف » آخرین رییس جمهور شوروی سابق و « بوریس یلتسین » اولین رییس جمهور فدراسیون روسیه در گروه ماسونی « Order of Malta ».



اما مسئله به همین جا ختم نشد. با گذشت زمان و بروز شواهدی از ناتوانی جسمی و سیاسی یلتسین، حکومت روسیه به شخصیت دوم روسیه در آن زمان یعنی « ولادیمیر پوتین » رسید و وی که فردی جوان، کارآزموده و موفق بود، توانست خود را به عنوان یک قهرمان برای مردم روسیه معرفی نماید و روسیه را به اقتدار سابق برساند. به همین دلیل وی از محبوبیت فراوان در بین مردم روسیه برخوردار شد؛ تا جایی که رییس جمهور بعد از وی یعنی « دیمیتری مدودف » مجبور شد « ولادیمیر پوتین » را مجدداً به نخست وزیری خود برگزیند تا از محبوبیت وی استفاده نماید.

اما « ولادیمیر پوتین » که تعدادی از منابع به فراماسون بودن وی نیز اشاره کرده اند، گرچه هنوز مدارک مستدلی از ماسون بودن خود به دست نداده است، اما نزدیکی وی به « بوریس یلتسین » فراماسون و تأکید « یلتسین » بر جانشینی « ولادیمیر پوتین » پس از خودش،(67) می تواند گویای عضویت وی در مجامع مخفی باشد؛ چرا که در سلسله رهبران و روسای جمهور ماسونی روسیه، امکان ندارد که حکومت بدون هیچ مقدمه ای و آن هم در حالی که حمایت های روسای جمهور ماسون روسیه وجود دارد، حکومت به دست یک فرد غیر ماسون سپرده شود. 

البته شواهدی وجود دارند که ارتباط قوی « ولادیمیر پوتین » را با فراماسونری نشان می دهند. حمایت های بی شائبه ی « ولادیمیر پوتین » از فراماسونری روسیه و کمک به چهره های فراماسون برای عرض اندام در سیاست، می تواند بیانگر ارتباط وی با فراماسونری باشد:(68)

قدرت گرفتن فراماسونری در زمان حکومت « ولادیمیر پوتین ».



البته  علاوه   بر  موارد  فوق،  باید  متذکر  شویم  که  « آرم کشور فدراسیون روسیه »، « ققنوس یا عقاب دو سر  ماسونی » می باشد  و  این « آرم »  نیز  از  زمان  حکومت « بوریس یلتسین » به عنوان نماد روسیه برگزیده شده و در زمان « ولادیمیر پوتین » نیز استفاده از آن، در قالب یک قانون تصویب گردیده است:(69)

نماد « ققنوس دو سر ماسونی » در تزیینات هواپیمای شخصی « ولادیمیر پوتین » رییس جمهور سابق و نخست وزیر فعلی روسیه (تصویر راست) و حضور « ققنوس دو سر ماسونی » در « کاخ کرملین روسیه » (تصویر چپ).

 

نماد « ققنوس دو سر ماسونی » در تزیینات هواپیمای شخصی « ولادیمیر پوتین » رییس جمهور سابق و نخست وزیر فعلی روسیه.(70)



حال اگر به تصویر آرم گروه ماسونی « Order of Malta » نیز توجه کنیم، در می یابیم که نمادهای مذکور، شباهت بسیار زیادی به آرم « Order of Malta » دارند:(71)

نماد ماسونی « عقاب یا ققنوس دو سر ماسونی » در « Order of Malta ».



مقایسه ی مجدد تصاویر فوق نشان می دهد که « آرم  فدراسیون روسیه »، بدون هیچ شک و شبهه ای یک آرم ماسونی می باشد:

مقایسه ی   تصویر   نماد « کشور فدراسیون روسیه » (تصاویر طرفین)  با   نماد   گروه    ماسونی  « Order of Malta »  (وسط)   نشان  می دهد   که « کشور فدراسیون روسیه » بدون هیچگونه شک و شبهه ای یک کشور ماسونی می باشد.



البته آرم « ققنوس دو سر » فقط در گروه ماسونی « Order of Malta » مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلکه در سایر گروه های ماسونی دنیا نیز به چشم می خورد:(72)

نماد « عقاب یا ققنوس دو سر ماسونی » در گروه های مختلف ماسونی.



« نماد ققنوس دو سر ماسونی » که به عنوان نماد رسمی « فدراسیون روسیه » نیز برگزیده شده است، در جای جای این کشور به چشم می خورد و این مسئله نیز کشور روسیه را به عنوان یک کشور کاملاً ماسونی معرفی می نماید:(73)

حضور نماد « ققنوس دو سر ماسونی » در بناها و موسسات دولتی روسیه. « ققنوس دو سر ماسونی » به همراه « ستاره ی 6 پر ماسونی » در روسیه (تصویر راست)، حضور « ققنوس دو سر ماسونی » در « کاخ کرملین روسیه » (تصویر وسط) و لوگوی « ققنوس دو سر ماسونی » مربوط به سرویس جاسوسی روسیه (تصویر سمت چپ).



البته به دلیل تأثیر پذیری کشورهای بلوک شرق از شوروی و روسیه، در پرچم ها و نمادهای این کشورها نیز « ققنوس یا عقاب دو سر ماسونی » به چشم می خورد:(74)

آرم « حکومت پادشاهی یوگسلاوی » (تصویر راست)، آرم « دولت مونته نگرو » (تصویر وسط) و آرم « دولت آلبانی » (تصویر چپ) که آن ها نیز از « نماد ققنوس یا عقاب دو سر ماسونی » استفاده می نمایند.



لازم به ذکر است که گرچه برخی از محققین علاوه  بر  انتساب « عقاب یا ققنوس دو سر » به فراماسونری، « عقاب دو سر » را به امپراطوری روم شرقی (بیزانس) نسبت می دهند، اما همین محققین اذعان می کنند که از جزییات تغییر  نماد  « عقاب  یک سر » به « عقاب دو سر » اطلاعی ندارند و علت آن را نیز نمی دانند!!!(75) این مسئله نیز بیش از پیش بر مشکوک بودن نماد « ققنوس دو سر » صحه می گذارد.

همچنین مسئله ی دیگری که ادعای انتساب « ققنوس یا عقاب دو سر » فعلی  را  به « امپراطوری روم شرقی (بیزانس) » منتفی می کند، حضور نماد « عقاب دو سر ماسونی » در لوگوی رسمی سلطنتی شاه سابق ایران (محمد رضا پهلوی)(76) که یک فراماسون نیز بوده است،(77) می باشد:

حضور نماد « عقاب دو سر ماسونی » در لوگوی رسمی سلطنتی شاه سابق ایران (محمد رضا پهلوی) که یک فراماسون نیز بوده است.

 

لو رفتن عضویت « محمد رضا پهلوی » شاه خائن ایران در تشکیلات  شیطانی  فراماسونری   که از سوی یکی از فراماسونرهای معروف آن زمان با نام « دکتر ذبیح الله قربان » بیان شده است و در اسناد ساواک نیز به آن اشاره گردیده است.



با  توجه  به  حضور  نماد « عقاب دو سر »   در   لوگوی   سلطنتی   پهلوی،   انتساب « ققنوس ها و عقاب های دو سر » به امپراطوری بیزانس، کاملاً نادرست می باشد؛ چرا که حتی رژیم شاهنشاهی ایران قبل از انقلاب نیز به دلیل عضویت « محمد رضا پهلوی » و سایر اعضای خاندان پهلوی در فراماسونری، از لوگوی « عقاب دو سر » بهره می برد، حال آنکه به دلیل دشمنی تاریخی ایران و روم باستان،(78) نمی توان ارتباط تاریخی و منطقی بین بیزانس و « عقاب دو سر لوگوی پهلوی ها » برقرار کرد! و بجز استفاده در فراماسونری، نمی توان توجیه دیگری برای استعمال نماد « عقاب دو سر » به کار برد. 

البته نمادهای ماسونی موجود در روسیه، تنها به موارد فوق محدود نمی شوند، بلکه تصاویر زیر، سایر نمادهای ماسونی موجود در روسیه را نشان می دهند:(79)

نمادهای ماسونی « هرم و چشم جهان بین » در شهر « سنت پترزبورگ روسیه ».

 

نمادهای ماسونی « هرم و چشم جهان بین » در شهر « مسکو » (تصویر راست) و یک کلیسای کوچک در روسیه (تصویر چپ).

 

« مجسمه ی اسکندر » در روسیه و « هرم و چشم جهان بین آن ».

 

دو نمونه « مدال روسی » حاوی نماد ماسونی « هرم و چشم جهان بین ».



بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حکومت روسیه و شوروی سابق نیز یک حکومت صد در صد ماسونی و شیطانی بوده و هستند.



در تصویر زیر میتوانید نماد آبلیسک که یک نماد معروف ماسونی است  را در سایت بانک تجارت !!! مشاهده نمایید. لازم به ذکر است این آبلیسک توسط اتحادیه پول اروپایی (یورو مانی) به بانک تجارت اهدا شده است !! و بانک تجارت نیز در کلکسیون افتخارات خود از این تندیس یاد کرده است
 

نماد آبلیسک در بانک تجارت
 
نماد آبلیسک که یک نماد معروف ماسونی است  را در سایت بانک تجارت !!! مشاهده نمایید
 
آبلیسک
ابلیسک Obelisk، که در فراماسونری و نحله‌های رازآمیز و شیطانی سخت مورد تکریم است، نماد مقدس پاگانیسم در مصر باستان است و مظهر آلت تناسلی مذکر به معنای حلول یا دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان و اخذ نیرو از او؛ آن‌گونه که در نمایشنامه «دکتر فائوستوس» کریستوفر مارلو** یا «فائوست» گوته به تصویر کشیده شده و در سال‌های اخیر به وفور در فیلم‌های سینمایی، به شکل حلول مستقیم شیطان در جسم انسان یا باروری انسان از شیطان یا موجودات فضایی، ترویج می‌شود.



چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب: تشکیلات فراماسونری, :: 18:24 ::  نويسنده : رضا

یهود و جوامع مخفی  

سازمان فراماسونری: معماران و سنگتراشانی که در قرون گذشته در اروپا کلیساها و کاخهای باشکوه و مستحکم را بنا می کردند عمدتاً یهودی بودند. تقاضای زیاد برای ساخت این بناها سبب شد که این معماران به تدریج دارای آزادی عمل و نفوذ فراوان شوند. آنان در قرن سیزدهم میلادی برای خود اتحادیه ای تحت عنوان «معماران آزاد» (Freemasonary) تشکیل دادند. آنها برای حفظ اسرار حرفه ای خود، جوانانشان را در مکانهای مخفی به نام «لژ» آموزش می دادند. به تدریج بخشی از اشراف، روشنفکران و بورژواها نیز به این اتحادیه پیوستند. از قرن پانزدهم به بعد، بورژواهای یهودی از سراسر اروپا در لندن گرد آمده و این اتحادیه را تحت اختیار گرفته و آن را از شکل اتحادیۀ معماران ساختمان خارج ساختند. بوژوازی یهود از طریق این اتحادیه با نفوذ بر دولتمردان و اعضای پارلمانهای اروپا و تصویب قوانین به نفع خود به تدریج بر ثروت و قدرت خود افزود تا این که در سال 1717 میلادی، فردی به نام جان تئوفیل دزاگولیه اولین لژ بزرگ فراماسونری(نوین) را در لندن تأسیس نمود. وی به همراه جیمز اندرسون، قانون اساسی ماسونیه را نیز تدوین نمود. این دو نخستین کسانی بودند که به انجمن ماسونی، ماهیت فرهنگی – سیاسی بخشیدند. پس از آن، طی مدت 60 الی 70 سال تمام پایتخت های اروپایی دارای لژهای فراماسونی شدند که همه تابع لندن بودند. این تشکیلات در تحقق انقلابهای اومانیستی و سکولار فرانسه و انگلستان نقش کلیدی داشت. این تشکیلات در سال 1789 در فرانسه انقلاب کرد. در قرن سیزدهم، ادوارد پادشاه انگلستان همۀ یهودیان را از این کشور اخراج کرد اما در اواسط قرن هفدهم الیور کراموِل که یک پروتستان فراماسون بود، پس از گردن زدن شاه و ملکه و تعطیل کردن مجلس و به دست گرفتن نیروی نظامی، ادارۀ امور کلی انگلستان را به یهودیان سپرد. با فعالیت هدفمند این تشکیلات، در ایران و عثمانی و روسیه در مدت دو سال، سه انقلاب رخ داد که در ایران و عثمانی مشروطیت پذیرفته شده که زمینه ساز تغییرات بعدی در این کشورها گردید. سه انقلاب مهم در بیست سال آخر قرن هجدهم(انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب استقلال آمریکا) کاملاً تحت نظر فراماسونری طرح ریزی و اجرا گردید و حاکمیت یهود را بر این کشورها تثبیت نمود.

دستگاه فراماسونری در این دوره رونق سیاسی بسیاری یافت و پادشاهان و سیاستمداران فراوانی به عضویت آن در آمدند. تشکیلات فراماسونری سپس لژهای خود را به سراسر آمریکا، آسیا و کشورهای اسلامی گسترش داد. لژهای فراماسونری در کشورهای ایران، مصر و ترکیه وسیله ای برای پیشبرد سیاستهای استعماری در این کشورها شد. حوزه های وسیع فراماسونری در ایرلند و هندوستان به وجود آمد و فعالیت خود را گسترش داد به طوری که در مدت چهل سال، در تمام شهرهای معروف هند استعمارزده لژهایی تأسیس شد. این تشکیلات که هستۀ مرکزی آن کاملاً یهودی است در تمامی تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ اروپا در 300 سال گذشته نقش بسیار مؤثری داشته است.

«سازمان فراماسونری به عنوان پدیده ای نوظهور، ابزاری مؤثر در دست نظام بورژوازی بود كه از آن در مقابل نظام سنّتي فئوداليته كه با همدستي كليسا بر تمامي اركان جامعۀ اروپا سلطه يافته بود استفاده مي‌كرد. فراماسونري با طرح انديشه‌هاي خود قصد بر هم زدن ساختارهاي جامعه را داشت... فراماسونري به عنوان يك تشكيلات منظم و پيچيده، به طور كامل در خدمت مقاصد و اهداف دين يهود و دقيقاً هم سو و هم جهت با مطامع صهيونيزم حركت مي‌كرد. ژرژ لاميلن در كتاب «اسرار سازمان مخفي يهود» بخشی از پروتکل چهارم صهیونیزم را یادآور می شود: ما در مقابل خود نقشه اي داريم كه روي آن مسيري تعيين شده است... چه كسي مي تواند يك قدرت مخفي را از بين ببرد؟ اين قدرت مخفي، قدرت ماست. فراماسونري فقط به منظور مخفي نگاهداشتن نقشه هاي ماست و شعاع و طرز اجراي اين قدرت مخفي و محل اجرای آن براي هميشه بر ملّت ها پوشيده است... با اين وسيله ما به مقاصدي نائل مي شويم كه مستقيماً وصول به آنها امكان پذير نيست و اين سياست، اساس فراماسونري ما را تشكيل مي دهد كه ديگران به آن پي نبرده اند. اسماعيل رائين، مؤلف كتاب فراموشخانه و فراماسونري مي‌نويسد: صهيونيزم ايدئولوژي حاكم بر تمامیِ لژهاي جهان است. لذا صهيونيزم بين‌المللي با فراماسونري بين‌المللي يكي گرديده و از آن به منزلۀ بازوي سياسي و فرهنگي استفاده مي‌کند»- از مقالۀ «پایگاههای نفوذ صهیونیزم در ایران عصر پهلوی»؛ لالۀ فرزین فر(باتلخیص-برگرفته از نرم افزار «پژوهۀ شیطان»؛ محصول گروه پژوهشی هنری حنیف- لطفاً برای اطلاع از دیگر منابع مورد استفادۀ مقاله به منبع مذکور مراجعه فرمایید).

تشکیلات فراماسونری به عنوان یک نظام سایه، سلطۀ یهود بر تمدن غرب را نهادینه کرد و از این روست که ایدئولوژی صهیونیزم، ایدئولوژی اصلی غرب محسوب شده و تمامی توان و امکانات اقتصادی، سیاسی و نظامی غرب در حمایت از آن به کار گرفته می شود. سازمان فراماسونری کشورهای غربی را به طور یکپارچه در حوزۀ تمدّنی غرب نگاه داشته است. این نظامِ سایه، بلوک غرب را از طریق محافلی چون «کمیتۀ 300» هدایت می کند. دو هدف اصلی و اعلام شدۀ تشکیلات فراماسونری، «تحت سلطه کشیدن دولتها» و «نابودی دین و اخلاق در جامعۀ بشری» است.



کابالا؛ ریشۀ اصلی فراماسونری: پس از درگذشت حضرت موسی(ع) گروهی از کافران بنی اسرائیل که شیفتۀ فلسفۀ مادیگرای مصر باستان بودند، با امتزاج عقاید الحادی و رسوم مصریان با عقاید الحادی ملل مجاور و به ویژه سحر بابِلی، کابالا یا به اصطلاح تصوّف یهودی را پایه گذاری کردند که بر پایة سحر و تسخیر جنّ استوار بود. حضرت سلیمان(ع) در دورۀ حکومت خویش دستور توقیف نوشته ها و وسایل جادوگریِ ساحران و کاهنان بنی اسرائیل را صادر کرده و این وسائل را زیر تخت خود دفن نمود و ساحران را در صورت ادامۀ کار تهدید به مرگ نمود. پس از وفات حضرت سلیمان(ع) ساحران بنی اسرائیل وی را به جادوگری متهم ساخته و ادعا کردند که رمز حکومت مقتدرانۀ سلیمان بر جنّ و انس استفاده از سحر و جادو بوده است. قرآن جاویدان در آیۀ 102 سورۀ بقره حضرت سلیمان(ع) را از این اتهام مبرّا می سازد: «و پیروی کردند از آنچه شیاطین در عهد فرمانرواییِ سلیمان می خواندند، و سلیمان کافر نبود اما شیاطین کافر بودند که به مردم سحر می آموختند و نیز آنچه که بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شد در حالی که آن دو به هر کس که سحر می آموختند می گفتند: کار ما فتنه است، مباد کافر شوی*. و مردم از آن دو جادوهایی می آموختند که می توانستند بدان میان زن و شوی جدایی افکنند و آنان جز به اذن خدا نمی توانستند به کسی زیانی برسانند، و آنچه مردم می آموختند به آنها زیان می رسانید نه سود، و خود می دانستند که خریداران آن جادو را در آخرت بهره ای نیست. خود را به بد چیزی فروختند اگر می دانستند».

 

*سحر در بابِل رواج فراوان داشت و موجبات گرفتاری مردم را فراهم آورده بود. این دو فرشته مأموریت یافته بودند که طریقۀ ابطال سحر را به مردم بیاموزند. ساحران با امداد شیاطین جنّ قادر به انجام بعضی از امور خارق العاده(به ویژه غیبگویی) می گردند. از لوازم اصلی بهره مندی از این امدادها، آزار رسانی به هر موجود ذی روح و نیز اهانت آشکار یا پنهان به مقدسّات الهی است. متأسفانه امروز سحر در جوامع شرق و غرب رواج فراوان یافته و فجایع فراوانی می آفریند.

 

جادوگران و کاهنان معابد به ترویج کابالا ادامه دادند. پس از اشغال قدس توسط صلیبیان، عده ای از شوالیه های اروپایی مأمور نگهبانی از معابد به ویژه معبد سلیمان شدند که به شوالیه های معبد معروف شدند. این شوالیه ها به ادوات و نوشته های ساحران بنی اسرائیل که در معبد مدفون بود دست یافته و تعالیم کابالا را نیز از یهود آموختند. بعد از باز پس گیری بیت المقدس توسط مسلمانان، صلیبیان و شوالیه های معبد با میراث کابالا به اروپا گریختند و بدین ترتیب تعالیم کابالا توسط این شوالیه ها به اروپا راه یافته و بعدها بنیان تشکیلات فراماسونری و ایلومیناتی را تشکیل داد و زمینه ساز صعود آن به مدارج بالای قدرت گردید. به دلیل تضاد این تعالیم شیطانی با تعلیمات کلیسا، واتیکان شوالیه های معبد را به جرم همجنس بازی، بت پرستی و جادوگری مورد پیگرد قرار داده و بسیاری از آنها را اعدام نمود. شوالیه ها به اسکاتلند مهاجرت کرده و یک انجمن مخفی تشکیل دادند که بعدها با نام لژ وال بیلدرز یا لژ کهن اسکاتلند به یکی از مهمترین لژهای فراماسونریِ اروپا تبدیل شد. به نوشتۀ كريستوفر نايت و رابرت لوماسِ فراماسون در کتاب «كليد حيرام»، فراماسونري استمرار شواليه هاي معبد است. دن براون در «رمز داوینچی» نیز به این واقعیت اشاره می کند.

 

با تضعیف نقش و قدرت مذهب در قرن هجدهم، فراماسونها فعالیت رسمی خود را آغاز کرده و به تدریج با توسعۀ پروتستانتیزم در اروپا، لژهای زیادی در سراسر اروپا بر پا کردند. فراماسونری کاملاً بر پایۀ تعالیم کابالاست. خاخامهای یهودی اعتراف می کنند که در مناسک فراماسونری آموزه های کابالا به وضوح دیده می شود.در «نشریۀ یهود» منتشره در سال 1861 در لندن آمده است: «اساس کار مجامع ماسونی اروپا بر پایۀ اعتقادات یهود می باشد». در دایره المعارف فراماسونی(1906-فیلادلفیا) نیز آمده است: «لازم است هر محفلی، رمزی از یکی از معابد یهود باشد و نیز هر یک از رهبران ماسونی، نمایندۀ پادشاهی از پادشاهان یهود، و هر فرد ماسونی، مَثَل اعلای یک کارگزار یهود».

 

 

 

 

 

  

 

 



چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:برخی از اصول ماسونیزم, :: 18:19 ::  نويسنده : رضا

برخی از اصول ماسونیزم :[10]

« عقاید، رمزها و اشارات ما به لغت مصرىِ فرعونى است كه از بنى اسرائیل به ما به میراث رسیده است».[11]

«حزب ماسونی نباید به یک یا دو دولت اکتفا کند بلکه باید تمام دولتهای جهان را تحت سلطه کشد و برای رسیدن به این هدف نخست لازم است که دین و علمای حقیقی دین را که یگانه دشمن ما هستند نابود کنیم».[12]

«برادران عزیز، ما باید تا می توانیم قانون جعل کنیم تا مجالی برای قوانین و دستورات دینی باقی نماند زیرا آن حاکمیت که علمای دین داشتند رو به زوال، بلکه فعلاً زائل شده است و یگانه هدف ما این است که کار دین را یکسره کنیم».[13]

«به زودی ماسونیزم جای ادیان را گرفته و معابد آنها مبدّل به محافل ماسونی خواهد شد».

«این وظیفۀ ماست که ایدۀ آزادی مذهب را در اذهان مردم بگنجانیم».

«افراد این حزب نباید به هیچ دینی معتقد باشند».[14]

«هدف ما این است که دولتهایی بر پایۀ انکار خدا تأسیس کنیم».[15]

«هدف ما این است که یك جمهوری لامذهبِ جهانی بر پا سازیم».[16]

«یک ماسون می تواند وطن پرست شود ولی به شرط آن که قبل از هر چیز پای بند مقرّرات حزب ماسونی باشد».

«مانعی ندارد افراد این حزب کارمند دولت یا وکیل مجلس یا رئیس جمهور شوند، به شرط آن که بدون مشورت با مجلس ماسونی کاری انجام نداده و از هدف حزب دور نشوند».[17]

«هرگاه یک ماسونیست زمامدار مملکتی شود، باید بقیۀ افراد حزب را هم با خود شرکت داده و آنان را نیز به مقامات عالیه برساند».[18]

«حزب ماسونى در چندین سال اخیر نقش مهمّى در سیاست اروپا داشته است».[19]

«کنفرانسهای ماسونی تمامی قوانین سیاسی و اجتماعی را وضع می کنند».[20]

«افراد حزب ماسونى اكثریّت دستگاه حاكمۀ فرانسه را تشكیل مى‏دهند».[21]

«برای بر هم زدن تشکیلات خانواده لازم است به اصول اخلاقی لگد زده، یک نسل کاملاً بی دین، بی ناموس و بی اخلاق تربیت کنیم. البته این کار در نظر اول مشکل به نظر می رسد ولی چون میل به شهوات و لاابالی گری فطرت طبیعی بشر است، از این جهت شاید چندان هم مشکل نباشد».

«طبیعت انسان میل زیادی به محرّمات و شهوت رانی دارد. این وظیفۀ ماست که درجۀ حرارت شهوات را بالا ببریم تا یک مرتبه شعله ور شده و به تمام مقدّسات خود کافر گردد...تنها از این راه می توان افراد را برای ورود به حزب آماده کرد».[22]

«و بر شما باد که آنها را از تشکیل خانواده باز دارید وگرنه همۀ طرح ها نقش بر آب خواهد بود».

«بزرگان و سالخوردگان را کنار بگذارید و نسل جوان را دریابید. سعی کنید جوانان و خردسالان را به مجالس خود جلب کنید تا تعالیم حزب را در کودکی بیاموزند. انطباعاتِ دوران کودکی هرگز فراموش نمی شود و ما باید افکار خود را در آن دوران به افراد تزریق نموده و آنها را به دور از دین تربیت نماییم».[23]

چنان كه مي بينيم در اساسنامۀ ماسوني و نيز پروتكلهاي صهيونيزم، بر تخريب دين تأكيد ويژه اي وجود دارد چرا كه دين تنها مانع جدّي در راه ايشان براي سلطۀ كامل بر بشريت است. دين كه ريشه در فطرت دارد، تنها عاملي است كه انسان را وا مي دارد كه با ايمان به حيات اخروي و لقاء و رضاي الهي، براي مبارزه با ظلم و برپايي عدالت به پا خيزد و جان خويش را فدا نمايد و روشن است كه استعمارگران تا چه ميزان از اين امر وحشت دارند. بنابر اين آنها همواره تلاش مي كنند به انحاء گوناگون رابطۀ انسان را با خدا قطع كنند و در اين زمينه از دو راه اصلي وارد مي شوند: 1- ايجاد تزلزل در اعتقادات ديني انسانها. 2- سوق دادن انسانها به سوي لذتهاي نفساني و اميال حيواني.

 



 اعتقادات و نمادهای فراماسونری: مايكل هاوارد، مورخ آمريكايي مي‌نويسد: «چرا مسيحيت منتقد فراماسونري است؟ پاسخ اين سؤال در اسرار(الحادی) فراماسونري نهفته است. اگر اين اسرار در دسترس عموم قرار گيرد براي كساني كه از فلسفة آن مطلع نيستند قابل درك نخواهد بود. در حقيقت احتمال اين كه بسياري از اعضاي لژها نيز معناي این اسرار را درك كنند پائين است. در ميان كساني كه به درجات بالاي سازمان رسيده‌اند، ماسون‌هايي وجود دارند كه خود را وارثان سنت كهن و متعلق به دوران پيش از ميلاد مي‌دانند كه از اعصار پيشين به تواتر به آنها منتقل شده است. ماسون‌هاي عالي‌رتبه دانش خاص خود را از ساير اعضا مخفي نگه مي‌دارند». ماسون اعظم، نكدت اجران مي‌نويسد: «بعضي ماسون‌ها گمان مي‌كنند فراماسونري نوعي سازمان نيمه‌مذهبي ـ نيمه‌خيريه است كه در آن مي‌توانند ارتباطات اجتماعي پسنديده داشته باشند و لذت ببرند. عده‌اي ديگر فكر مي‌كنند هدف فراماسونري اين است كه از انسان‌هاي خوب انسانهای بهتری بسازد. باز عده‌اي گمان مي‌كنند فراماسونري محل شخصيت‌سازي است. به طور خلاصه كساني كه با نحوۀ خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نيستند، معناي نمادها و تماثيل را به اين شكل درك مي‌كنند».

 

بخشی از عقاید رسمیِ ماسون ها عبارتند از: اعتقاد به نوربخش بودن شیطان(*Lucifer)و بزرگداشت او و نمادهای شیطانی، بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات، بعل، و ...، احترام به عقاید مشرکان جاهلیت (Paganism)و عمل به آداب و رسوم مصر باستان، اعتقاد به ماتریالیزم(ماده گرایی)، و عدم اعتقاد به روح.

 

* به اعتقاد آنها «لوسیفر» نماد نور عقل و قوه درک بشر است. از آغاز عصر به اصطلاح «روشنگری» در قرن هجدهم و قدرت یافتن فراماسونری، فرهنگ غربی بر اساس انکار خداوند شکل گرفته و به تدریج «لوسیفریانیزم» جایگزین «مسیحیت» گردیده است.

 

فراماسونها سابق بر این وجود خالق هستی را به کلّی انکار می کردند، اما امروزه که با پیشرفت علم و مکشوف شدن گوشه ای از اسرار شگفت انگیز کائنات، عقل بشری به درجه ای از کمال رسیده است که از انکار بدیهیات دست کشد، فراماسونها ناگزیر ابراز می دارند که مانند ادیان آسمانی به یک وجود برتر اعتقاد دارند که نام آن را«معمار بزرگ کائنات»[24] یا «وجود اعلی»[25]نهاده اند که البته از نظر ایشان، این وجود همان «تعادل موجود در عالم خلقت» و یا «انرژی ایجاد کنندۀ تعادل عالم خلقت» است: «ثابت گردیده است که خداوندی که همه چیز را به وجود آورده و کائنات را احاطه نموده، همان انرژی است!».[26]«شما بنا به میل و اراده تان، روح و هوشتان یا بر اساس درک و ایمانتان می توانید خدا را با نام های طبیعت، قدر، قدرت یا قانون بخوانید!».[27]

 

این تشکیلات برای تضمین بقای اعتقاد اصلیِ خود مبنی بر انکار وجود آفریدگار در دورۀ معاصر که علم راهی تردیدناپذیر به سوی خالق هستی گشوده است، از راهی جدید و خطرناک وارد شده و با تبلیغات وسیع پیرامونِ اصالت و قدرت برترِ انرژی و نیز ذهن، این عقیدۀ انحرافی را جایگزین اعتقاد به خالق کائنات کرده و با الفاظ فریبنده و بی محتوا به اغوای جوانان سرتاسر جهان مشغول است. در اظهار نظرهای ماسونها، از ابتدا هر امر مرتبط با خدا و مذهب نفی گردیده است:

 

«اعتقاد به بقای روح، فرو رفتن در اوهام و تخیلات است».[28]

 

«قبول امر حیات انسان پس از مرگ توسط مرام ماسونی که مرامی خردگرا و پوزیتیویست است، امکان پذیر نمی باشد».[29]

 

در یکی از آخرین آثار پر فروش فراماسونری به نام «نماد گمشده» ( اثر جدیدِ نویسندۀ «کد داوینچی»)، از ابتدا تا انتها به ترتیب چنین عباراتی به چشم می خورد: تمرکز ذهن قابلیت تغییر جرم مادی را دارد- افکار ما می تواند تا ذرّات بنیادی رسوخ کند- ذهن واقعاً قادر به دگرگونی جهان مادی است- دانش صحیح بشر را قادر به انجام کارهایی شگفت انگیز و خداگونه می کند- ما صاحب کائنات هستیم!- وحدت با کائنات!- تو خودت خدا هستی!- زندگی پس از مرگ ساخته و پرداختۀ ذهن بشر است!- اگر اجدادمان امروز ما را می دیدند به طور قطع تصوّر می کردند ما از خدایان هستیم!- از خداوند در کتاب مقدس به صورت جمع یاد شده، زیرا اذهان بشر جمع است!

 

 

 

 

 

 

فراماسونها به یاری امکانات وسیع رسانه ای خود حتی تئوری های علمی را نیز مصادره کرده آنها را در راستای القای این معانیِ انحرافی به مخاطب به کار می گیرند. به عنوان نمونه، تئوری استرینگ(ارتعاش) در فیزیک جدید، در کتاب و فیلم «راز» که سالهاست پیرامون آن تبلیغ می شود چنین معرفی می گردد:

 

چگونه هستی را با قصد و نیت كنترل كنیم؟!- تئوری استرینگ راهی است برای توصیف تمامی نیروها و همۀ ماده ها، از اتم گرفته تا كرۀ زمین و تا آخر كهكشانها، از تولد زمان تا آخرین ثانیۀ هستی، از ازل تا ابد در یك تئوری واحد؛ یك تئوری برای همه چیز! - تصور كنید كه ما می توانستیم فضا یا زمان را كنترل كنیم- از آنجایی كه تمامی هستی انرژی است و انرژی هستی هیچ وقت از بین نمی رود و می دانیم كه این انرژی به راحتی قابل به دست آوردن است، پس در این صورت ما هر آنچه را كه در دنیا بخواهیم می توانیم از طریق این تئوری ساده به دست آوریم-این رؤیایی است كه ذهن باهوش ترین دانشمندان را از زمان انیشتین شیفته خود ساخته است و اكنون دانشمندان آن را یافته اند. آنان به این نتیجه شگفت انگیز رسیده اند كه دنیایی كه در آن زندگی می كنیم، تنها دنیای موجود در هستی نیست (فراماسونری که تا چند دهه پیش متافیزیک را به کلی انکار می کرد امروز تازه به این نتیجه رسیده است!). این موضوع حدود یكصد سال علم را در تاریكی فرو برده بود؛ این كه ممكن است دنیاهای مخفی مرموزی ورای حواس انسانی وجود داشته باشد. عارفان پیش تر ادعا كرده بودند كه چنین مکانهایی وجود دارند، آنها گفته بودند كه این دنیاها پر از ارواح و اشباح هستند! و امروز در قرن بیست و یکم آن چیزی كه علم پیشرفته می خواهد این است كه این خرافات را از لحاظ علمی اثبات كرده و معنا دار سازد!*– مصاحبۀ لَری کینگ، مجری شبکۀ تلویزیونی سی.اِن.اِن با آنتونی رابینز، نابغۀ قرن و یکی از بزرگترین روانشناسان جهان پیرامون قانون جذب و راز**.

 

*حال که دیگر نمی توانند منکر متافیزیک شوند نام آن را خرافات نهاده اند! معنادار ساختنِ آن نیز یعنی تصرف آن و ارائۀ تحریف شدۀ آن به مردم در راستای انحراف آنان از فطرت خداپرستی. خرافه معرفی نمودنِ دین یکی از راهبردهای فراماسونری است. فراماسونها و عوامل ایشان سعی می کنند واژه های «ادیان» و «خرافات» را به صورت توأم به کار ببرند. این راهبرد چندی است که به صورت هماهنگ از رسانه های فارسی زبان از لس انجلس تا لندن به کار گرفته شده است.

 

فراماسونری و صهیونیزم امکانات وسیع رسانه ای خود را به طور سیستماتیک در خدمت ترویج این تئوری ها برای انحراف بشریت از فطرت خداپرستی به کار گرفته اند و متأسفانه عدۀ بسیاری از مردم جهان از روی ناآگاهی با ایشان همکاری کرده و برای این محصولات تبلیغ می کنند.

 

فراماسونری برای نابودی بزرگترین مانع سد راه خود که دین و خداپرستی می باشد، مکتب اومانیزم(انسان پرستی) را ابداع کرده است تا تقدّس انسانيت را جایگزین تقدّس الوهیت نماید.

 

كرلیس لامنت، از سخن سرايان اومانيزم، در كتاب «فلسفه اومانیزم» می‌نویسد: «اومانیسم معتقد است كه ماده و انرژی اساس جهان است و ماوراء الطبیعه وجود ندارد. غیرواقعی بودن ماوراء الطبیعه به این معناست كه اولاً در سطح بشری، انسان‌ها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، و ثانیاً در سطح جهانی، عالم صاحب خدای غیرمادی و فناناپذیر نیست»-Lamont,The Philosophy of  Humanism, 1977, p. 116   جي. دي. باك نیز در كتاب «فراماسونري اسرارآميز» می نویسد: «تنها خدايي كه فراماسونري قبول دارد انسان است». امروز فراماسونری با محور قرار دادن مکاتب اومانیزم و اپیکوریزم(لذت پرستی) در حوزۀ فعالیتهای فرهنگی- اجتماعی خود به دو دستاویز محکم برای جلب اکثریت گمراه جامعۀ بشری دست یافته است.

 

فراماسونها به شدت نمادگرا هستند. نمادها در اثر تکرار، به صورت ناخودآگاه در اذهان تثبیت می شوند. یکی از نمادهای فراماسونری، برج باریک و بلندی است که رأس آن به شکل هرم بوده و «اُبِلیسک» نام دارد. این نماد در میادین بیشتر شهرهای غرب خودنمایی می کند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهندة حضور و سلطة فراماسونها بر مقدّرات آن سرزمین است. بزرگترين ابليسك دنيا در شهر واشنگتن ساخته شده كه ارتفاع آن به 555 متر مي رسد و رؤسای جمهور آمريكا سوگند خود را در پاي آن ياد مي كنند.

 

 

تصویر دوم از سمت راست، ابلیسک شهر واشنگتن، و تصویر اول از سمت چپ، یکی از جمراتی بود که حاجیان بدان سنگ می زدند و حکومت سعودی آن را تخریب و به جایش دیواری بنا کرده است.

 

 

 

 

 

 

ابلسیک نماد ابلیس و سمبل آلت تناسلی یکی از شیاطین اساطیری است که در مصر باستان مظهر زایندگی و باروری قلمداد می شد و در فراماسونری مظهر لذت و حیات بوده و دارای تقدّس است!

 

 

 

 

ترک خوردن ابلیسک پایتخت آمریکا در پی زلزله ماه آگوست 2011؛

 

علامتی ظریف از زوال قریب الوقوع نظام شیطانی حاکم بر زمین

 

 

 

علامت پرگار و گونیا و زمین شطرنجی نیز از نمادهای فراماسونری است. یکی از دیگر نمادهای اصلیِ فراماسونری «هرم» است که در معماری برخی از بناها در غرب مورد استفاده قرار می گیرد و متأسفانه در معماری کشورهای اسلامی نیز وارد شده است(روند استفاده از هرم در معماری ساختمانها در شهرهای کشور رو به فزونی است. سازندگان این بناها دانسته یا نادانسته نماد شیطان بر پا می کنند. متآسفانه حتی مسجدی در تهران به سبک معماری کاملاً ماسونی ساخته شده است).

 

 

 

هتل لاکسور واقع در شهر لاس وگاس(ایالت نوادای آمریکا)

 

 

 

 

مرکز خرید وافی،دوبی(امارات متحدۀ عربی)

 

 

 

 

بنای یادبود ماسونی در شهر ایلات اسرائیل

 

 

 

فراماسونها برای رتبه بندی های ماسونی و... در لژها گرد هم می آیند.از جمله مناسک فراماسونها و شیطان پرستان برای جلب رضایت شیطان و بهره مندی از امدادهای او در این گردهمایی ها انجام «قربانی» است که معمولاً کودکان برای آن انتخاب می شوند. انجام مراسم قربانی بر زمین شطرنجی، بین دو ستون نور و ظلمت، در اوقاتی خاصّ صورت می گیرد.

 

مراسم شرک آمیز قربانی در فراماسونری ریشه در انحراف یهود و تقلید ایشان از مناسک و اعتقادات اقوام مشرک مجاور دارد.

 

«آنها از تمامی فرامین خداوند رویگردان شدند و دو گوساله از فلز ساختند. ستونی (ابلیسک) ملعون ساختند و به پرستش بعل و شیاطین مشغول شدند. آنها حتی دختران و پسران خود را در آتش قربانی نمودند. آنها با پیشگویان و فالگیران به صحبت پرداختند و سحر و جادو به کار گرفتند و خود را به شیطان فروختند. خداوند را خشمگین ساختند و خدا در خشمش آنها را از خود دور ساخت. تنها طایفۀ یهودا در زمین باقی ماند. اما حتی مردم یهودا نیز از اطاعت فرامین خداوند سرباز زدند. آنها همان راههای شیطانی را که بنی‌اسرائیل رفته بودند را در پیش گرفتند. پس خداوند تمام بنی‌اسرائیل را پس زد، آنها را مجازات کرد و تسلیم دشمنان و مهاجمین نمود تا نابود شدند»- کتاب دوم پادشاهان 20-16: 17.

 

«شما محرابِ مولوخ را بر پا کردید و ستارۀ خدایتان رفان را. شما برای پرستش، بتها را بر پا کردید. به همین سبب شما را به بابل به تبعید می فرستم»- انجیل؛ 43: 7.

 

«باز هم به بنی اسرائیل می گویم: هر کس، چه بنی اسرائیل و چه دیگران، فرزندش را به مولوخ دهد، همانا مجازات او مرگ است و من رویم را از او خواهم گرداند»- سِفر لاویان 5-2: 20.

 

و در کتاب ارمیای نبی می‌خوانیم: «آنها در درۀ هینون، توفِت هایی بلند ساخته اند تا پسران و دخترانشان را در آتش بسوزانند».

 

این در حالی است که در تلمود بابلی می خوانیم: «میشنا: کسی که فرزندش را به مولوخ می دهد مجازات نخواهد شد»-سن هدرین 64. 

 

البته فراماسونها امروز کودکان خویش را قربانی نمی کنند بلکه این کار را با کودکان ربوده شده انجام می دهند. چندین سال پیش هنگامي كه تصمیم به تعمیر و بازسازی خانه‌ای که بنجامین فرانکلین آمریکایی در هنگام اقامت در لندن در آن سکونت داشت گرفته شد، کارگران باقیمانده ده جسد را در خانه این پدر محترم آمریکا پیدا کردند كه شش تای آنان کودک بودند. اعلام شد كه وي احتمالاً این اجساد را برای تشریح و مطالعات علمی به خانه آورده است  اما شواهد موجود حکایت از آن دارد که آنها به سبک شیطان پرستها و ظاهراً در یک مراسم قربانی کشته شده اند. لازم به ذكر است كه فرانكلين از اعضاي "Hellfire Club" بود. اين كلوپ انگليسي ويژه شخصيتهايي بود كه علاقه به امور «غیر اخلاقی» داشته و عمدتاً در سیاست بودند("Do what thou wilt" يعني: «هر چه دلت خواست بكن» شعار این کلوپ بود، يعني فلسفه معروف به «تلما» که بعداً توسط آلیستر کرولی نیز ارائه شد).

 

 

 

 

دیوید آیک محقق انگلیسی هنگام صحبت درباره اجساد پیدا شده در خانه فرانکلین

 

 

 

برای مطالعۀ مقالاتی مستند در این زمینه به پایگاههای ذیل مراجعه فرمایید:

 

bidari-andishe.blogfa.com - alvadossadegh.com ،مقالۀ «گذری بر موضوع قربانی انسان در آئین های رازآلود» 

 

ابلیس که بنا بر شهادت قرآن جاویدان، به عزّت خداوند سوگند خورده است که بشریت را گمراه نماید، و نیز بنا بر شهادت قرآن، به اولیای خویش وحی و الهام می نماید، خود در لژهای فراماسونری حضور می یابد. آنچه کابالیستهای یهودی کهن پی ریختند و اخلاف ایشان نسل اندر نسل در جهت گسترش آن کوشیدند امروز به صورت سیطرۀ تشکیلات فراماسونری و نظام حاکمیت ابلیس بر زمین درآمده است. قرآن تصریح می کند که کید ابلیس ضعیف است، اما علت دست یابی او به چنین سطحی از قدرت در زمین این است که عده ای از انسانها نیروی فکر و اراده و همچنین کالبد خود را در اختیار او قرار داده اند. فراماسونها ابزار ابلیس برای گسترش شرّ و فساد و گمراهی در زمینند و در ازای ارائۀ این خدمات، از کمکهای وی در جهت گسترش قدرت و افزایش ثروتشان بهره مند می گردند. برای اطلاع بیشتر تماشای مستند «ظهور» را به خوانندگان محترم توصیه می کنیم: arrivals.mouood.org

 

 

 

 

مراسم قربانی در برابر مولوخ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اعداد سیزده، و سی و سه اعداد مقدس ماسونها هستند. فراماسونها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند(مانند تعداد ردیفهای سطح هرم ایلومیناتی بر اسکناس دلار آمریکا و...).

 

سیر ماسون دارای سی و سه رتبه است که سه رتبۀ اوليۀ آن به ترتیب عبارتند از: کارآموزی، کاریاری، و استادی. ماسونی که به درجۀ سی و سه می رسد، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. وی بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد. لژها بر اساس ضوابطی توسط گراند لژها(لژهای بزرگ) هدایت می شوند. هدایت عضو فراماسونری از رتبۀ چهارم به بالا با گراند لژها نیست، بلکه با «شورای طریقت ماسونی» است که بر کل تشکیلات ماسونی احاطه دارد. اعضای جدید غالباً به اغواي ثروت و قدرت، نسبت به ورود به تشکیلات تمايل نشان مي‌دهند. در اين سطح، اعضاء تنها تصوّر می کنند که فراماسونری يك باشگاه اجتماعي مخفيِ مبتني بر اخلاقيات شهسواري است. عضو جدید چشم بسته به محل تشکیل جلسات برده می شود، و هنگامی که وی چشم می گشاید با افرادی روبرو می شود که با چهره های پوشیده با وی سخن می گویند. فردی که به جامعۀ برادران فراماسون بپیوندد سوگندنامه ای را امضا می کند که بر اساس آن باید با رازداری و وفاداری کامل خود را وقف اهداف انجمن سازد. در صورت افشای اسرار سازمان، عضو خاطی به شدیدترین نوع مجازاتها محکوم می گردد، اما با این حال بسیاری از این تشکیلات خارج شده و اسراری از آن را برملا کرده اند. سناريوي كلي انجمن در اختيار هيچ كس نهاده نمي‌شود، فقط تكه‌هايي از آنچه كه به نظر مي‌آيد تصويري از طرحي فوق‌العاده مهم باشد به آنها داده مي‌شود. هر چه درجۀ عضو جدید در تشکیلات ارتقاء می یابد، درهاي بيشتري از لحاظ شغل و جايگاه اجتماعي به روي او گشوده مي‌شود. برای صعود به درجات بالاتر، فرد باید آموزشهای لازم را دیده و مراتب سرسپردگی را به طور کامل ثابت کرده باشد. فراماسونری با استفاده از ابزارهای تطمیع و تهدید و محاصرۀ ذهنی و... از افراد عادی، اشخاصی سرسپرده و مطیع می سازد که فارغ از منطق، همۀ روابط عاطفی و اخلاقی و خانوادگی را نفی می کنند. فراماسونها در مراسم خویش از وسایل و ابزاری چون گونیا و چکش و پرگار و پیش بند و... استفاده می کنند که برای هر یک معانی و مفاهیم خاصی وضع کرده اند. رعایت این همه آداب و رسوم برای رشد روحیۀ اطاعت و ایمان به تشکیلات است. در رأس هرم انجمن، گروهي  قرار دارد كه از دستور كار كامل سازمان مطلّع است. اين گروه نخبۀ برخوردار از امتيازات خاص، تحت عنوان «ایلومیناتی» شناخته مي‌شود. تساهل وتسامح (تلورانس) از اصول مبناییِ فراماسونری است. لژهای فراماسونری تلاش می کنند تا با تبلیغ مدارای اعتقادی، جوامع گوناگون را از نظر عقیدتی متزلزل کرده و بدین ترتیب موانع نفوذ را از سر راه خود بردارند. فراماسونها علائم خاصی چون نحوۀ لباس پوشیدن، صحبت کردن، دست دادن و... برای خود وضع می کنند تا اعضای لژهای گوناگون از این طریق یکدیگر را در مجامع عمومی شناسایی کنند. فراماسونهای رده های بالاتر، رده پائینی ها را می شناسند، اما رده پائینی ها، رده بالایی ها را نمی شناسند.

 

 

 

 

مراسم آغاز حیات نوین فراماسون

 

 

 

 

عقاب دو سرِ ماسونهای(order of Malta)

 

 

 

 

مُهر بزرگ ایالات متحده

 

 

 

 

ستارۀ پنج پرِ کابالا و شیطان پرستی

 

 

 

 

علامت آنخ (Ankh) – این علامت فراماسونری امروز یکی از نمادهای «فمنیسم» است.

 

 

 

برجسته ترین افراد خاندان سلطنتی انگلستان پس از رسیدن به سن 21 سالگی رسماً به عضویت تشکیلات ماسونی انگلستان در می آیند. نخست وزیران انگلیس در 150 سال گذشته، همگی از استادان اعظم فراماسونری بوده اند. کتاب برادری، نوشتۀ استفان نایت که دربارۀ نفوذ فراماسونری در حکومت انگلستان بود توسط دولت این کشور از بازار جمع آوری گشت و نویسنده نیز 18 ماه پس از چاپ کتابش در سن 33 سلگی به قتل رسید. سلطه صهیونیزم بر سیاست و اقتصاد انگلیس در آغاز قرن بيستم به جايي رسيد که ویلفرید اسکاون بلونت، آزادیخواه انگليسي که خود به یکی از خاندان های اشرافی انگلیس تعلق داشت، درباره آن  نوشت: «امروزه امپراتوری بریتانیا  نه به وسیله انگلیسی ها و طبق اصول انگلیسی یا حتی به خاطر منافع انگلیسی، بلکه به وسیله یک دار و دسته اشرار بین المللی اداره می شود که تمامی حیات اجتماعی ما را به فساد کشیده اند و پول تنها خدای آنان است. انگلستان به عنوان یک ملّت، با تمامی آرمان های کهنش به سان سایر ملّتهای مسیحی مرده است...». شایان ذکر است که شبکه تلویزیونی بی بی سی اخیراً در تلاشی مذبوحانه برای خنثی سازی افشای اسرار فراماسونری و انحراف اذهان از فعالیتهای کنونی آن، با نشان دادن یکی از لژهای فراماسونری لندن گفت که:  این ساختمان که تصور می شده است محل سازماندهی بسیاری از توطئه های تاریخ معاصر باشد اکنون برای بازدید عموم آزاد است.  یعنی فراماسونری به تاریخ پیوسته و امروز دیگر نگرانی از توطئه های این سازمان موضوعیت ندارد!

 

«براساس اسناد سازمان جهاني فراماسونري، چهارده تن از رؤساي جمهوري آمريكا از سال 1799 تا 1966 از جمله جرج واشنگتن و هري ترومن و پادشاهان انگليس، سوئد، آلمان، زمامداران فرانسه و قهرمانان انقلاب كبير آن كشور از قبيل روبسپير و دانتون و... همگي فراماسون بوده اند»- اسناد ساواك به نقل از كتاب «فراموشخانه و فراماسونري در ايران» نوشته اسماعيل رائين درج شده در جلد دوم كتاب «استاد فراماسونري در ايران»- موسسۀ مطالعات و پژوهش هاي سياسي- چاپ اول، 1380.

 

پنجاه تن از 56 امضاء کنندۀ بیانیۀ استقلال آمریکا (1776 م.) ماسون بوده اند. بیشتر رؤسای جمهور آمریکا عضو جوامع مخفی چون Masonary، Freemasonary، Occult، Theosophical Society، Illuminati و... بوده اند. جرج واشنگتن، اولین رئیس جمهور و بنیانگذار کشور آمریکا مقام ماسون اعظم داشته و معماری آرامگاه وی و همچنین کاخ سفید بر اساس معماری کنیسه های یهودی و لژهای فراماسونری طراحی شده است.

 

 

 

 

مجسمۀ جرج واشنگتن و تصویر Baphomet (ابلیس یا بت بزرگ فراماسونری)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر اسکناس‌ دلار آمریکا ابلیسکی با هرم ناتمام و چشم جهان بینِ ایلومیناتی نقش شده که در نمادهای ماسونی به معنای این است که: «ما سهم خود را انجام داده‌ایم و با ظهور لوسیفر (ابلیس یا ناجی بزرگ ماسونها) هرم کامل خواهد شد». بر بالای این نماد که مُهر بزرگ نام دارد، به لاتین نوشته شده:”Annuit cœptis” یعنی: «او از اعمال ما راضی است». و در پائین نوشته شده: “Novus ordo seclorum” یعنی: «نظام نوین دنیوی».  بنیانگذاران فراماسون ايالات متحده، آرمان ها و مقاصد فرقه صهیونیزم را در عمق ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اين كشور جاي دادند.

 

 

 

 

 

 

*بنا بر اخبار رسمی، خزانه داری فدرال ایالات متحده سال گذشته اعلام کرد که از تاریخ 21 آوریل 2010، جملۀ “In God We Trust” را از روی اسکناس دلار حذف می کند.

 

 

 

   

 

 

 

جان اف. کندی و ابراهام لینکلن دو رئیس جمهورِ غیر ماسون آمریکا بودند که هر دو ترور شدند. جان اف. کندی پیش از این که هدف سوء قصد قرار گیرد در یک سخنرانی اعلام کرد: «ما در سراسر جهان با کانون توطئه ای بیرحم مواجه هستیم. این کانون بر پایۀ فریب و حرص برای توسعۀ منطقۀ نفوذش استوار است. سیستمی که منابع انسانی و مادی وسیعی را برای ساخت دستگاهی بسیار کارآ و منسجم به زور به خدمت گرفته و عملیات نظامی، جاسوسی، اقتصادی، سیاسی و علمی را با هم ترکیب کرده است. آماده سازی و تدارکاتش پنهانی است نه در معرض دید عموم، و اشتباهاتش دفن می شوند نه تیتر روزنامه ها...». آمرین ترور کندی قتل فجیعی برای وی طراحی نمودند تا درس عبرتی برای رؤسای جمهور بعدی باشد. وی در حالی که با همسر خود در صندلی عقب اتومبیل کروکیِ مخصوص رئیس جمهور نشسته بود و در احاطۀ موتورسوارانِ اسکورت در حال حرکت بود، از بام یک ساختمان از ناحیۀ سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت. معمّای این سوء قصد هرگز حل نشد. تشکیلات فراماسونری بر تربیت و طراحی فکر انسان تأکید ویژه دارد و معماریِ ساختمان در این تشکیلات سه قرن است که جای خود را به معماریِ به اصطلاح «انسان آزاد» داده است. این تشکیلات سازمان یافتۀ بین المللی بر مخفی نگاهداشتن ماهیت یهودی خود اهتمام بسیار ورزيده و خود را سازماني مسيحي معرفي مي كند كه عمده فعاليت آن در قالب ایجاد مؤسسات خیریه و کمک رسانی است. بسياري از اعضاي رده پائين فراماسونري نيز از آنچه از شيطان پرستي و به كارگيري جادوي سياه در سطوح بالاي تشكيلات انجام مي گيرد بي اطلاع مي باشند. از ميان اعضاي رده پائين، تنها آنهايي كه قابليت ذاتي براي شيطان پرستي دارند به مدارج بالا راه مي يابند.

 

 

 

 

 یک لژ ماسونی

 

 

 

 

تبلیغات ماسونی:

 

فراماسونری؛ برای بهتر ساختن مردان خوب...!!

 

(در تصویر فوق برخی روسای جمهور و هنرپیشگان و دیگر مشاهیر آمریکایی به چشم می خورند)

 

 

 

 

جرج بوش در جمع ماسونها  

 

طرح ایجاد بناهای شیطانی در بقاع مقدس اسلامی: امروز برج ساعتِ ابراج البیت(متعلق به مجموعۀ بن لادن) که شباهت عجیبی به ابلیسکِ ساعت بیگ بن در لندن دارد در حال قد افراشتن در جوار خانۀ کعبه است. این برج با ارتفاع 595 متر در میان دو برج کوتاهترِ دروازه مانند قرار گرفته است. دو ستون دروازه ای شکل بر زمین شطرنجی در مصر باستان در میان ساحران و پس از آن در میان کابالیست‌ها و فراماسونها، دروازۀ ارتباط با جهان ماورائیِ ابلیسی شناخته می شوند. قرار است که ساختمانهای ابراج البیت در روز 21 سپتامبر 2012 که از نظر فراماسونها «روز شیطان» است افتتاح شود(بنابر اعتقاد فراماسونها، نظم نوین دنیوی در ساعت 11:11 صبح روز21 سپتامبر 2012 آغاز خواهد شد. سران فراماسونری تلاش می کنند تا با زمینه‌سازی روانی و تبلیغات گسترده، وقوع حوادثی در ابعاد جهانی را در سال 2012 محتوم و مقدّر معرّفی کنند. هم اینک میلیون‌ها نفر در آمریکا و اروپا با نگرانی به این موعد چشم دوخته‌اند).نماد كهن شیطان در صحرای عرفات 3 اُبلیسک بود که هر ساله توسط میلیون‌ها زائر خانۀ خدا در مناسك «رمی جمرات» سنگ باران می‌شد. حكومت سعودی این سه نماد را برداشته و به جایش دیواری بنا کرده است (در حالی که این امکان وجود داشت که برای ممانعت از مصدومیت احتمالی حاجیان در این مراسم ترتیب دیگری اتخاذ شود) نماد ابلیسك در حالی از مناسك حج حذف می‌شود كه سِر نورمن فاستر، معمار انگلیسی و ماسون بلندپایه كه پروژۀ بازسازی مكه در دست اوست، در سراسر جهان نمادهای ابلیسك یا هرم‌های ایلومیناتی بر پا می‌كند (ساخت این نمادهای شیطانی در جوار کعبه که مسلمانان از گوشه و کنار جهان به سوی آن نماز می خوانند در حالی است که وهابیون در حال تخریب تمامی آثار و نمادهای اسلامی به عنوان مظاهر شرک و بت پرستی هستند. لطفاً عنوان «جنایات وهابیت» در بخش «وهابیت» را مطالعه فرمایید).

 

 

 

 

 

 

امروزه کارگزاران بیشتر کشورها، هشتاد درصد برندگان جایزۀ صلح نوبل و بسیاری از هنرمندان مشهور فراماسون هستند. هدایت بسیاری از دانشگاههای بزرگ دنیا نیز با فراماسونهاست. بيشتر مقامات شیخ نشین های عرب حوزۀ خلیج فارس و ديگر كشورهاي عربي و ترکیه از اعضای این تشکیلات هستند. در ترکیه، لژها و مجلّات ماسونی همچون «معمار سینان» فعالیت علنی دارند. فراماسونهای عراقی نیز در ماه مه 2007 اولین لژ خود را تأسیس کردند.

 

* سيف الاسلام قذافي در يكي از مصاحبه هاي مطبوعاتي خود براي ابراز سرسپردگي به محفل ايلوميناتي، در كنار تصوير يك هرم ايلوميناتي ايستاد، غافل از اين واقعيت كه از ديدگاه ايلوميناتي ها هنگامي كه تاريخ مصرف مهره اي منقضي گردد بايد از صحنه خارج شود. لازم به ذكر است كه مادر معمر قذافي معدوم داراي نسبي يهودي بود و خود قذافي نيز يكي از هم پيمانان مهم اسرائيل در منطقه بود.

 

 

 

برخی از نمادهای فراماسونری(نماد وسط از ردیف اول، نماد فراماسونهای Order of the Bath می باشد که در تصویر بالا بر گردن ملک فهد است.

 

 

 

   

 

 

 

   

 

آتش زدن نماد اصلی فراماسونری برای دومین بار در جهان



انجمن جمجمه و استخوان( Skull & Bones):

این انجمن،اخوّتی در دانشگاه «یِیلِ» آمریکاست و بسیاری از رهبران مالی و سیاسی متنفّذ را در شمار اعضای خود دارد. لیست اعضای این انجمن از سال 1833 تا 1985 موجود است. نویسنده ای به نام آنتونی سی ساتون به این لیست دست یافت و قصد داشت از آن در کتابش که تحت عنوان «گروه سرّی آمریکایی؛ مقدمه ای بر گروه جمجمه و استخوان» در سال 1984 منتشر شد استفاده کند، اما به دلایلی از این کار صرف نظر کرد. این لیست در سال 2003 در کتابی با ویرایش کریس میلیگان به صورت ضمیمه منتشر شد. ساتون که مؤلف کتابهای بسیاری دربارۀ ارتباط بانکداران و سرمایه داران با رخدادهای مهم جهان است نشان می دهد که این بانکداران و سرمایه داران آمریکایی از اعضای گروه جمجمه و استخوان بوده اند. کتابهای ذیل از جمله تألیفات این نویسنده است: «وال استریت و انقلاب بلشویکی»، «وال استریت و صعود هیتلر به مسند قدرت»، «انتحار ملّی؛ کمک نظامی به اتحاد شوروی»، «تکنولوژی غرب و توسعۀ اقتصادی اتحاد شوروی 1973-1917».

جرج دبلیو بوش نیز از اعضای این گروه است. هنگامی که تیم راست از شبکۀ تلویزیونی NBC در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2004، از بوش در این باره سؤال کرد وی پاسخ داد: «این یک موضوع سرّی است و من نمی توانم دربارۀ آن صحبت کنم». و هنگامی که مجری تلویزیون از وی سؤال کرد: «این پاسخ برای مردم آمریکا چه معنایی دارد؟» وی پاسخی نداد. مجری تلویزیون از جان کری که وی نیز عضو گروه مذکور است پرسید: «شما چه چیز بیشتری می توانید در این باره بگویید؟». وی گفت: «متأسفم، ای کاش می توانستم چیزهایی به شما بگویم که می توانستم آنها را به طور علنی بیان کنم».

 

 

جرج بوش، نفر ششم ایستاده در سمت چپ می باشد.

کلوپِ بوهیمیان( Bohemian Grove): بوهیمیان نام باغی است به مساحت 2700 هکتار در شمال کالیفرنیا که در دو هفتۀ پایانیِ ماه جولای پذیرای اعضای کلوپ می باشد. این کلوپ مختصّ مردان است و اعضای آن که حدود دو هزار تن از سیاستمداران، سرمایه داران و برخی شخصیت های علمی و هنری آمریکا و از اعضای جوامع سرّی گوناگون هستند برای تفریح و استراحت در این مکان گرد هم می آیند و در چادرها و کابینها اقامت می کنند. این گردهمایی در واقع یک کمپ پیشاهنگی برای مردان مسنّ است که برای تفریح و زنده کردن خاطرات نوجوانی از یک سو، و تبادل افکار و انجام معاملات بزرگ سیاسی و تجاری از سوی دیگر بر پا می گردد. اعضاء در طول اقامت خود در نوشیدن الکل افراط می کنند و مانند کودکان رفتار کرده و در کنار راه ادرار می کنند... برخی از خدمۀ این گردهمایی ها می گویند که رفتار سخیفی که از اعضای کلوپ در این مکان سر می زند غیر قابل توصیف با کلمات است. شب هنگام، حدود 20 درصد از اعضاء به صورت گروهی درگیر فعالیتهای همجنس گرایانه شده و بقیه نیز کمپ را ترک کرده و به خیل روسپیانی که در خارج از کمپ استقرار یافته اند می پیوندند. در این گردهمایی مناسک شرک آمیزِ "Cremation of Care" نیز انجام می گیرد که عبارت است از آتش زدن تابوت حامل یک قربانی در قربانگاه مجسمۀ بیست متریِ یک جغد که نماد این کلوپ می باشد.

 

دو رئیس جمهوری آیندۀ آمریکا در باغ بوهمیان:

ریچارد نیکسون و رونالد ریگان(23 جولای 1957)

 

 

 

 

 

آلیستر کرولی متفکر برجستۀ شیطان پرستی را پدر نامشروع باربارا بوش(مادر جرج بوشِ پسر) می دانند.



ایلومیناتی و نهادهای اجرایی: محفل«ایلومیناتیِ باواریا» در سال 1776 ظاهراً با انشعاب از فراماسونری فعالیت خود را بر پایۀ نابودی ادیان و دولتها، الغای مالکیت، و تشکیل حکومت واحد جهانی تحت فرمانروایی یک تن آغاز کرد. سازمان ايلوميناتي فراتر از فراماسونري است و مدارج اعضاي آن از فراماسونهاي درجۀ 33 بالاتر است. ايلوميناتي ها از سيزده خانوادۀ ثروتمند تشكيل شده اند كه رهبری شان با خاندان روچیلد(راتشیلد) است. از ميان ديگر خاندانهاي ايلوميناتي مي توان به  Astor، Rockefeller و Onassis اشاره كرد. ليست اين خاندانها در كتاب «دودمانهای ایلومیناتی»، نوشتۀ  Fritz Springmeier آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

خاندان یهودیِ روچیلد از اواخر قرن هجدهم تا به امروز، سلاطین بی تاج و تخت اروپای غربی و آمریکای شمالی اند. فراماسونها که امروز با نزدیک شدن به تحقق اهداف نهایی خود پرده پوشی را به کنار نهاده اند، در کتاب «نماد گمشده» به معرفی محفل ایلومیناتی می پردازند: «...آنها پنهانی، سازمان برادری شان را در عمق ماسونها از نو بنا نهادند؛ نوعی تشکیلات مخفی در درون تشکیلات مخفی دیگر. آنها سپس از ارتباطات جهانی ماسونها استفاده کردند تا نفوذشان را در دنیا گسترش دهند. ایلومیناتی ها در اروپا به قدرت زیادی دست یافتند و آنگاه متوجه آمریکا شدند و حکومتی تشکیل دادند که بخش اعظم اعضای آن فراماسون بودند؛ جرج واشنگتن، بنجامین فرانکلین و... ایلومیناتی ها از این فرصت استفاده کرده و بانکها و دانشگاهها و صنایعی را که هدف غایی آنها را تأمین می کرد بنا نهادند». قهرمان رمانِ دن براون هدف اصلی این تشکیلات را این گونه بیان می کند: «آفرینش یک حکومت جهانی ، نوعی نظام جهانی سکولار و غیر مذهبی... یک نظام جهانی تازه براساس دیدگاههای ایلومیناتی». در کتاب همچنین آمده است: «در اینجا لنگدان به ثروت ایلومیناتی فکر کرد؛ ثروت کهن فراماسونهای باواریایی، سلسلۀ روچیلد، بیلدربرگرها و...».

 

همین شبکۀ بین المللی بود که از طریق انباشت سرمایۀ تاراج شده در تهاجم استعماری اروپا، به قدرتی بی رقیب بدل شد و در قلب اشرافیت جهانی معاصر جای گرفت. بنیاد روچیلد واپسین نماد اقتدار و ثروت این کانون است. برادران روچیلد در آغاز، در کشورهای گوناگون اروپا به بانکداری و صرّافی پرداخته و ارتباط عمیقی با دربارهای اروپایی داشتند. آنها پس از مدتی، توانستند نبض اقتصاد اروپا را در دست گیرند. دایره المعارف بریتانیکا دربارۀ این خانواده می نویسد: «خاندان روچیلد، مشهورترین سلاطین بانکدار اروپا، در دویست سال اخیر تأثیر فراوانی بر اقتصاد و به طور غیر مستقیم بر تاریخ سیاسی اروپا نهاده اند»-جلد19، ص574، چاپ 1959. انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئون وضعیت روچیلدها را به شدت ارتقا داد. ناتان روچیلد گفت: «ثروتش از زمان ورود به انگلیس تا پایان جنگهای ناپلئونی 2500 برابر شده است». در این زمان بیشتر مبادلات مالی انگلستان با سراسر قارّۀ اروپا از طریق دفاتر بنیاد روچیلد انجام می شد. از همین دوران است که روچیلدها به عنوان پادشاهان یهود شهرت یافتند. به تدریج تا سال 1850، خاندان روچیلد ثروتی اندوختند که از مجموع ثروتهای خاندانهای سلطنتی اروپا بیشتر بود. نام روچیلدها در کنار نام راکفلرهای آمریکایی به عنوان پیشگامان استخراج نفت در خاورمیانه و روسیه شهرت دارد. رویال داچ شل با 14 سهم پس از بریتیش پترولیوم، بزرگترین غارتگر نفت ایران پس از کودتای 28 مرداد بود. دایره المعارف آمریکانا دربارۀ روچیلدها می نویسد: «...آنها در قرن بیستم نیز بر اندوختۀ مالی و صنایع گسترده ای کنترل داشته و یک نیروی اساسی در اقتصاد جهان محسوب می شوند که منافع آن از اروپا تا آسیا امتداد دارد». امروز از بزرگترین شرکتهای بیمه گرفته تا شبکه های راه آهن و حمل و نقل هوایی اروپا و... به روچیلدها تعلق دارد. روچيلدها پس از جنگ جهانی اول به طور منظم سرمایه های لازم برای مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین اشغالی را فراهم نمودند. ادموند روچيلد، رئيس شاخۀ فرانسوي روچيلدها به تنهايي بيش از هفتاد ميليون فرانك طلا به اين كار اختصاص داد. خاندانهاي ايلوميناتي بسياري از دولتها را كنترل كرده و سياستمداراني كه به ظاهر قدرتي در دست دارند در حقيقت كارمندان آنها مي باشند. خاندانهاي ايلوميناتي در حفظ اصالت خود از نسلي به نسل ديگر بسيار دقيق هستند.

 

.

 

 

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 از راست به چپ: لرد ژاكوب روچيلد، آرنولد شوايتزنيگر(فرماندار كاليفرنيا)، و وارِن بافِي

 

 

 

 

 

 

در جایی دیگر در کتاب «نماد گمشده» پرفسور لنگدان یک اسکناس یک دلاری را به ویتوریا وترا نشان می دهد و دربارۀ فرقۀ ایلومیناتی می گوید: «من زمانی شیفتۀ این فرقه شدم که دریافتم پول رایج آمریکا پوشیده از نمادهای ایلومیناتی است...». جرج اُروِل، نویسندۀ انگلیسی در کتابش با عنوان «۱۹۸۴»، دربارۀ امپراتوری نامرئی ایلومیناتی می نویسد: «دولتی که در پس دولتهاست و اکنون تعیین سرنوشت زمین را در دست گرفته و چند هزار عضو دارد؛ این افراد کنترل بانک ها، رسانه ها، آموزش و اطلاعات را در سراسر جهان در اختیار داشته و به هیچ دولتی نیز وفادار نیستند».

 

*جرج اُرول در اثر دیگری به نام «قلعۀ حیوانات» که سبب شهرت جهانی وی گردید، این محفل را به خوکهایی تشبیه می کند که دیگر حیوانات یک مزرعه را که از سختگیری صاحب خود به تنگ آمده بودند، با شعار جذّاب اما توخالیِ «آزادی و برابری» فریفته و آنها را به شورش وا داشته و صاحب مزرعه را فراری دادند. خوکها سپس خود جای صاحب مزرعه را گرفتند و با کمک سگ ها(سیاستمدارانی که امور اجرایی کشورها را در دست دارند و در خدمت این محفل می باشند) دیگر حیوانات مزرعه را مجدداً به بردگی کشیدند...

 

خاندانهاي ايلوميناتي و در رأس آنها خاندان روچیلد، بیش از نیمی از ثروت جهان را تصاحب نموده اند. بدون کنترل مالي روچیلدها، تمام مردم جهان می توانند در ثروت و نعمت فراوان زندگی نمایند. آنها قصد دارند تا با ایجاد پول واحد جهانی، بزرگترين گام را به سوي تشكيل حكومت جهاني خود بردارند.

 

ترکیب رأس و سطوح بالای هرم ایلومیناتی به صورت ذیل است:
- چشم جهان بین یا چشم شیطان: نهاد راهبری.
- آر. تی (RT) : خانوادۀ روچیلد. ایلومیناتی ها این خاندان را تجسم خدایان می دانند.
- شورای 13 نفره یا شورای بزرگ کاهنان.
- شورای 33 نفره یا بالاترین رده فراماسونهای جهان که نخبگان کمیتۀ 300 نفره اند(ریاست کمیتۀ 300 با خاندان سلطنتی انگلستان است).

 

هدف غاییِ سازمان ايلوميناتي تأسيس یک دولت جهاني است، حتی اگر برای تأسیس آن نیاز به جنگ جهاني سومي باشد.  

 

برخی از نهادهاي اجرايي و باشگاه های تعمّق ايلوميناتي عبارتند از:

 

-صندوق بين المللي پول و بانك جهاني

 

-کميسيون اروپا كه دولت اتحاديۀ اروپاست و اعضاي آن منتخب مردم نیستند وتحت هيچ كنترل دموكراتيكي قرار ندارد.

 

- باشگاه رم

 

- مجمع جهاني اقتصاد(World Economic Forum): معيار پذيرش در این مجمع، سطح قدرت، ثروت و نفوذ كانديدا در زمينۀ اقتصادي، سياست بين المللي، تكنولوژي و يا رسانه است. نشست این مجمع در پايان ماه ژانويۀ هر سال در «داووسِ» سوئيس بر پا می شود.

 

 

 

    

 

 

 

- شورای روابط خارجی ایالات متحده( CFR- Council on Foreign Relations): ایلومیناتی ها در راستای ایجاد دولت جهانی، «شورای روابط خارجی ایالات متحده» را در سال 1918 تشکیل دادند. این شورا نقش عمده ای در هدایت جنگ جهانی اول، ایجاد «جامعۀ ملل»، هدایت جنگ جهانی دوم، تدوین اهداف جنگی آمریکا، تأسیس سازمان ملل متحد* و جهت گیری کلی و دراز مدت سیاست خارجی آمریکا در چند دهۀ بعد داشته است. این شورا که خود را «نهاد حاکمه» می نامد پس از جنگ اول جهانی به این نتیجه رسید که برای اداره جهان و همچنین ترسیم آیندۀ آن، نیاز به یک سیستم فکری برای طرح ریزیهای استراتژیک دارد. 2500 مرکز مطالعات استراتژیک با بودجه های دولتی از زیرمجموعه های این شورا هستند که هر یک در حوزه های تحقیقاتی گوناگون دربارۀ بخشهای گوناگون دنیا به مطالعه و طرح ریزی مشغولند. در مراکز مطالعات استراتژیک، در مرحلۀ اول تانکهای فکری(think tanks) تولید فکر می کنند. در مرحلۀ دوم، فکر تولید شده در اختیار گروه دیگری قرار می گیرد تا آن را تبدیل به سیستم نمایند. سپس این سیستم از طریق سازمان فراماسونری ضمانت اجرا یافته و به دولتمردان منعکس می گردد. مؤسسۀ اَمریکن اینترپرایز یکی از زیرمجموعه های نهاد حاکمه است که در حوزۀ اقتصاد و سیاست بین الملل مطالعه و تحقیق می کند. بنیاد کارنگی نیز به موضوع حقوق و امنیت ملی و بین المللی می پردازد. به موازات نهاد حاکمه، «باشگاه رم» نیز برای ادارۀ جهان در یکصد سال آینده برنامه ریزی می کند.

 

*سازمان ملل متحد از بدو تأسیس تحت نفوذ و سلطۀ یهود بوده است. نام 22 یهودی که در شعبۀ دبیرکلّی، 4 یهودی که در شعبۀ اطلاعات، 3 یهودی که در شعبۀ داخلی، 11 یهودی که در سازمان تغذيه و كشاورزى، 8 یهودی که در بانك عمران بين‏المللى،9 یهودی که در صندوق بین المللی پول، 2 یهودی که در سازمان پناهندگان بين‏المللى، 4 یهودی که در سازمان بهداشت جهانى، پست های مدیریت و اجرایی را در اختیار دارند در کتاب «الخطر المحیط بالاسلام» ذکر شده است. این منبع می افزاید: ریاست هيئت مبادلات خارجى و ریاست هيئت تنظيم فرهنگ جهانى یونسکو و نیز ریاست هيئت مربوط به امور داخلى و نیز ریاست شعبۀ استعلامات سازمان تجارت جهانی در اختیار یهودیان است. لازم به ذکر است که ساختمان سازمان ملل متحد در ملک شخصی راکفلرها بنا شده است. راکفلرها زرسالاران یهودی هستند که در پسِ نقابِ پروتستانتیزم مسیحی پنهان شده اند.تفکر جهان وطنیِ یهود عمدتاً از دو طریق سازمان ملل متحد و ایدئولوژی کمونیزم به جهانیان تزریق شد.

 

200 شرکت چندملیتی، بنیادهای بزرگ، رسانه های جمعی، دانشگاههای برگزیده، سازمانهای خصوصی طرح ریزی سیاست، بانکداران و صاحبان صنایع آمریکا با بیشترین میزان علاقه به امور بین المللی، زیر مجموعه های اصلی این نهاد را تشکیل می دهند. این شورا در حدود پنج هزار عضو دارد که متصدیان پست های کلیدی دولت آمریکا تنها از میان آنان انتخاب می شوند. از بین بردن تدریجی حاکمیت های ملّی در راستای ایجاد دولت جهانی، هدف نهایی این شوراست. دوماهنامۀ «فارین اِفِرز» ارگان رسمیِ این شوراست که زیر نظر دکتر ساموئل هانتینگتون اداره می شود. هر چه در این دوماهنامه نوشته می شود مبنای ساماندهی دنیا قرار می گیرد.

 

-مؤسسۀ سلطنتی امور بین المللی: سازمانی است هم عرض شورای روابط خارجی آمریکا که نقش این شورا را در اروپا(انگلستان) ایفا می کند.

 

-گروه بیلدِربِرگ Bilderbergers: ایلومیناتی ها در دهۀ 1950 میلادی، در راستاي تلاش برای تشكيل دولت واحد جهانی، با پیوند نیروهای اروپایی خود به شورای روابط خارجی، نهاد بيلدربرگ را تشکیل دادند. شركت كنندگان در نشستهای سالانۀ بیلدربرگ عمدتاً بانكداران بزرگ، متخصصان امور نظامي، سران رسانه ها و شرکتهای بین المللي بزرگ، و رهبران سياسي اروپا و آمريكاي شمالي هستند. اين نهاد با استفاده از اهرمهايي چون بانك جهاني، صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني...، قيمت نفت و طلاي سال را تعيين کرده و نیز سیاستهایی در جهت منافع بانیانِ خود بر كشورها تحمیل مي كند. (به قول بنجامین دیزرائیلی، نخست وزیر سابق انگلستان: «جهان از سوی شخصیت هایی بسیار متفاوت از آنچه در تصور عموم شکل گرفته است اداره می شود»-سایه های قدرت؛ جیمز پرلاف). بسیاری از افراد خانواده های سلطنتی اروپا از اعضای دائم گروه بیلدربرگ هستند. تعداد اعضای ثابت گروه بیلدربرگ به حدود ۱۳۰ نفر می‌رسد. نشستهاي چهار روزۀ بيلدربرگ در يكي از هتلهاي پنج ستارۀ دنيا و بدون پوشش رسانه ای بر پا مي گردد. اجلاس گروه 8 معمولاً به فاصلۀ کوتاهی پس از نشست بيلدربرگ برگزار می گردد. به اعتراف خبرگزاري بي بي سي، بيلدربرگ هدايتگر سياستهاي بين المللي از پشت درهاي بسته است- منابع: روزنامۀ گاردين، مورخ 10/3/2001 - bilderberg.org.

 

 

 

 

 

 

دیوید راکفلر(در وسط)؛ سركرده شبکه صهیونیستی ایالات متحده   

 

- تشکیلات جهانی کمیسیون سه جانبه Trilaterals: این سازمان به ابتکار دیوید راکفلر در سال 1972 تأسیس شد. گروه بیلدربرگ دکترین ایجاد نظام واحد اقتصاد جهانی و زمینه های اجرایی آن را به مدت ربع قرن پرورش داده و آن را تحویل کمیسیون سه جانبه داد. زمینۀ اقتصادی این اتحادیه، چندملیّتی شدن صنایع و بانکهای جهان است. حدود 2800 شرکت و بانک چندملیّتی از بزرگترین بانکها و صنایع آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن شریان تولیدی و پولیِ این اتحادیه را تشکیل می دهند. این اتحادیۀ بین المللی حدود 72 درصد قدرت علمی و تکنولوژیکی و مراکز پژوهشی جهان و همچنین سه چهارم قدرت تسلیحاتی جهان را در خود متمرکز و متحد نموده است. این اتحادیه حتی تلاش می کند تا مسائل یک قرن آینده را بر اساس شناخت از واقعیات موجود جهان پیش بینی نموده و در مسیر آن منافع خود را جستجو کند. سازمان یونسکو یکی از توابع کمیسیون سه جانبه است. یکی از اقدامات این سازمان که با هدف ایجاد تفاهم فکری و فرهنگی بین ملل جهان تأسیس شده است چاپ و انتشار کتابهایی است که به زبان ظاهراً علمی و منطقی و استدلالی با بهره گیری از آخرین روشهای القاء و اثبات اندیشه و در عین حال با تظاهر به دفاع از بشریت و آیندۀ آن، برای ایجاد دولت واحد جهانیِ صهیونیزم زمینه سازی می کند. «مؤسسان یونسکو دو صهیونیست به نامهای ا.سورفیلد و جی.آیزنهارد هستند. شخصیتهای دیگر این مرکز مهم فرهنگی یهودیان ذیل هستند: ام لاون؛ رئیس شعبه فرهنگ جهانی، اچ کاپلن؛ رئیس بخش اطلاعات عمومی، اس اچ وتیز؛ رئیس بخش بودجه و امور اداری، اس.سامون سبلیکی؛ رئیس شعبه استقلال، بی.ابرامبسکی؛ رئیس شعبه پناهندگان و جهانگردی، بی.ورمل؛ رئیس شعبه سازمان، ای.ویلسکی؛ رئیس شعبه فنی و...» - سلطۀ پنهانی؛ مجید صفاتاج، انتشارات آرون، 1383، صفحه 204.

 

 

 

 

 

 

شرکتهای چندملیّتی با برخورداری از ارتباطات فوری و حمل و نقل سریع، به کار خرید مواد خام تولید شده در یک گروه از کشورها و تبدیل آن به کالا با نیروی انسانی در گروه دیگری از کشورها و نهایتاً عرضه و فروش آن کالاها در کشورهای گروه سوم به فعالیت مشغولند. این شرکتها تولید مایحتاج روزانۀ مردم چون مواد غذایی، پوشاک و انرژی را در انحصار گرفته و بر پژوهش و توسعۀ تکنولوژی جدید تسلط دارند. اقتصاد بسیاری از کشورها در نتیجۀ فعالیتهای این اتحادیه و نیز تحمیل نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از رشد باز مانده و یا فلج گردیده است. به عنوان نمونه، این نهادهای مالی چند سال پیش با نسخه های خود اقتصاد آرژانتین را به سقوط کشاندند به طوری که این کشور در عرض پنج روز، چهار رئیس جمهور عوض کرد. این شکلِ جدیدِ استعمارگریِ قدرتهای غربی است که سابقاً با لشگرکشی و خونریزی اعمال می گشت. البته باید توجه داشت که استعمارگران حتی امروز نیز در مناطق بسیار مهم و استراتژیکی چون عراق، نقاب از چهره بر گرفته و به شیوۀ سنتیِ خشونت عریان متوسل می شوند. کشانيدن نظامهای اقتصادی جهان به سوی فروپاشی و سوق دادن کشورها به سوي بحرانهای سیاسی از رئوس فعالیتهای سردمداران این اتحادیه است. این اتحادیه با سلطه بر سیستم ارتباطات توده ای جهانی، جهانیان را به سوی مصرف گرایی، مُدپرستی و خرید روزافزون کالاهای شرکتهای چندملیّتی سوق می دهد. این اتحادیه نه تنها محصولات خود، بلکه شیوه های زندگی و الگوی مصرفیِ جامعۀ آمریکا را تبلیغ و ترویج می نماید. رسانه های گروهی اندیشه ها و مطامع این اتحادیه را منتشر کرده و جهانیان را تحت بمباران القائات برنامه ریزی شده قرار می دهند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*هر فرد یا گروهی که قدمی مؤثر در راه افشای توطئه های -اقتصادی-سیاسی-فرهنگیِ این اتحادیه بردارد بهای سنگینی پرداخت می کند. صهیونیزم بین المللی دولت بیل کلینتون را واداشت تا به وسیلۀ پلیس فدرال این کشور قریب به 60 تن از اعضای کلیسای داودیان را که بیشتر ایشان زنان و کودکان و سالمندان بودند در آتش بسوزاند. گناه ایشان این بود که منشأ فسادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در آمریکا تشخیص داده و از آن کناره گرفته و آن را افشاء می کردند. به عنوان نمونه آنان تماشای تلویزیون که مؤثرترین ابزار صهیونیزم برای اشاعۀ مصرف گرایی و به غفلت و فساد کشیدن جامعه است را تحریم کرده بودند. شیوۀ زندگی نسبتاً روحانیِ ایشان برای فطرت های سلیم بسیار جذاب بود و آنان در حال کسب شهرت و محبوبیت در جامعه بودند و این برای صاحبان سرمایه و سردمداران فساد قابل تحمل نبود، از این رو تصمیم گرفتند که با زنده زنده سوزانیدن ایشان در کلیسایشان، از شرّ ایشان رها شده و نیز هشداری به همفکران ایشان بدهند. لازم به ذکر است که در دهۀ هشتاد میلادی نیز برخوردی مشابه با «اُشو» صورت گرفت. وی به دعوت پیروان آمریکایی اش در این کشور اقامت گزیده بود و پیروانش اراضی وسیعی در اختیار وی قرار داده بودند که آن را به مرکزی برای ترویج تعالیم خود تبدیل نماید. تعالیم اشو نیز که ارزشهای مصرفی آمریکا را به چالش می کشید مورد اقبال گستردۀ آمریکائیان قرار گرفت. دولت آمریکا وی را به بهانۀ اقامت غیرقانونی بازداشت کرده و در زندان مسموم نموده و سپس از آمریکا اخراج کرد. وی به فاصلۀ کوتاهی پس از ترک آمریکا درگذشت. وی پیش از مرگ، دولت آمریکا را مسئول مرگ خود معرفی نمود.

 

این اتحادیه روز به روز بر ثروت، قدرت و نفوذ خود می افزاید. به موازات رشد ثروت این اتحادیه روز به روز بر تعداد گرسنگان و قحطی زدگان جهان افزوده گشته و شرایط زندگی برای اکثریت مردم جهان سخت تر می گردد. امروزه بنا بر آمار رسمی، یک میلیارد نفر در جهان گرسنه اند و ایلومیناتی ها به شدت تلاش می کنند تا با سیاستهای اقتصادی خود هر چه بیشتر بر این تعداد بیافزایند تا به طوری که در پروتکلهای خود عنوان می کنند؛ «مردم برای یک لقمه نان در برابرشان به سجده در آیند» و بدین ترتیب هیچ خطری از جانب تودۀ مردم حکومت جهانی شان را تهدید نکند. باید توجه داشت که مصرف کالاهای شرکتها و کارخانه های صهیونیستی کمک به ستمگران بیرحمی محسوب می شود که صدها سال است که خون ضعفای جهان را در شیشه می کنند- منابع: تصویر آینده؛ شمس الدین رحمانی- سه جانبه خواهی؛ هالی اسکلار، ترجمۀ عبدالرحمن عالم- از مقالۀ «زرسالاری»؛ نرم افزار «پژوهۀ شیطان»، محصول گروه پژوهشی هنری حنیف(با تلخیص).

 

 

 

 

 

 

 

 



خاستگاه نظام سرمایه داری معاصر: ثروت عظیمی که در ساختار استعماری جدیدی به نام شرکتهای چندملیّتی و نظام سرمایه داری قابل رؤیت است، و نیز نظام سرمایه داری که بهترین نظام برای تعالی یک جامعه معرفی می گردد، و همچنین مباحث جهان وطنی که در قالب دهکدۀ جهانی مطرح می شود، همه با خون میلیونها نفر در مناطق استعمار زدۀ آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و... رنگین شده و ظاهری موجّه و دلفریب یافته است (استعمار با شعار عمران و آبادانی و متمدن ساختن مردم (عمدتاً بر مبنای فرهنگ انگلوساکسون) به گوشه و کنار جهان یورش می بُرد. فیلمها و کارتونهای رابینسون کروزوئه، آلیس در سرزمین عجایب، مهاجران و... در راستای توجیه این عملکرد استعمار تولید شده است). اربابان زرسالار یهودی در سده های هفدهم و هجدهم، در راستای شکوفاییِ اقتصاد پلانتوکراتیک (جامعۀ زمینداری-بردگی، اقتصادی بود که بر پایۀ به کارگیریِ نیروی کار انبوه در کشتزارهای وسیع مستملکات اروپاییان در جزایر اقیانوسها و سواحل آمریکا قرار داشت) بزرگترین نظام برده داریِ تاریخ بشری را بر پا ساخته و رهبری کردند.ثروت سرشاری که یهود در چند صد سال اخیر به دست آورده اند عمدتاً از راه تجارت برده، تجارت مواد مخدر، غارت منابع طبیعی مناطق استعمار زده به ویژه غارت طلای قارّۀ آمریکا، و نیز جنگ افروزی بوده است. ناگفته نماند که کشتیرانی و امور تجارت دریایی دولتهای استعمارگر اروپا غالباً توسط یهودیان سازماندهی می شد. اروپائیان در هجوم خود به قارّۀ آمریکا و جزایر اقیانوسها به منظور تأمین سلطۀ بلامعارض خویش، سیاست نسل کشی و امحاء جمعیِ سکنۀ بومی را در پیش گرفتند. شمار بومیان آمریکای شمالی بین سی تا چهل میلیون تن بود که در طول چهار قرن به یک میلیون تن کاهش یافت. انگلیسی ها تنها در یک فاصلۀ زمانیِ پنجاه ساله، پانزده میلیون سرخپوست آمریکایی را نابود کردند. به قول ویلیام هاویت، نویسندۀ انگلیسی مسیحی: «بربریت و فجایع وحشیانه ای که نژادهای به اصطلاح مسیحی در هر نقطۀ جهان و علیه مردم هر کشورِ مسخّر مرتکب شده اند در هیچ عصری از اعصار تاریخ و نزد هیچ نژادی، هر قدر وحشی و عقب مانده و بیرحم و بیشرم، نظیر ندارد».[52]مهاجران اروپایی، باقیماندۀ بومیان آمریکای شمالی را مجبور به ترک اراضی خود در شرق آمریکا و طی هزاران کیلومتر تا اوکلاهما با پای پیاده کردند که در تاریخ آمریکا، به راهپیمایی اشک و ناله معروف است.

 

* «دولت انگلستان خون دهها هزار دهقان سفیدپوست مسیحی و خانواده هایشان(بوئرها) را نیز در آفریقای جنوبی برای تصرف طلا و الماسی كه در زیر خاكشان نهفته بود بر زمین ریخت. هرگاه ارتش انگلستان از شكست دادن یك گروه چریک بوئری به ستوه می آمد، لرد كیچنر، زنان و كودكان آنان را در یك اردوی كار گرد می آورد و با گرسنگی و بیماری آنان را به سوی مرگ سوق می داد. زنان و كودكان بوئری كه بدین ترتیب جان باختند به بیست و پنج هزار تن بالغ می شدند. مردم فقير آفريقا از ميلياردها ميليارد دلاري كه از فروش طلا و الماس كشورشان حاصل مي شد ديناري نصيب نمی بردند»-کمیتۀ 300؛ دکتر جان کولمن، ترجمۀ دکتر یحیی شمس، نشر فیروزه(با تلخیص). خاندان اُپنهایمر منابع الماس آفریقای جنوبی را به یغما می برند.

 

مستملکات پهناور و حاصلخیز ولی خالی از نیروی انسانی، نمی توانست سود چندانی برای کانونهای مستعمراتی اروپا و در واقع زرسالاری یهودی داشته باشد بنابر این مهاجرت وسیع اروپائیان تهی دست و انتقال خیل عظیم مجرمین و تبهکاران به این مناطق آغاز شد، اما این تدبیر کافی نبود. پس شکارِ سکنۀ قارّۀ آفریقا و انتقال آنان به مستملکاتِ ماوراء بحار به یکی از پایه های اصلی اقتصاد غرب بدل شد و این فرآیند به مدت طولانیِ سه سده تداوم داشت. استعمارگران به تصرّف سرزمین و غارت منابع و ثروتهای مادیِ مردم قربانی اکتفا ننموده و خودِ ایشان را نیز به اسارت می بردند، در نتیجه سکنۀ این قارّه به جوامعی ناموزون بدل شدند. استعمار امروز نیز دست از این قارّه بر نداشته است و برای به یغما بردن منابع طبیعی آن به انواع توطئه ها متوسّل می گردد که از آن جمله، ایجاد جنگ و کشتار و قحط در سودان برای تجزیۀ آن به سه منطقه در پیِ کشف نفت در دارفور است.

 

منبع اصلیِ شکار انگلیسیِ برده، غرب آفریقا و بازار آن، مستملکات انگلیس در قارّۀ آمریکا بود. در سدۀ هجدهم میلادی، انگلستان به بزرگترین قدرت برده دار زمانه بدل شد. به نوشتۀ جیمز والوین، در دهۀ 1780، حجم تجارت بردۀ انگلیسیها به هشتاد هزار تن در سال رسید. در دوران تجارت اروپایی برده، بیست تا بیست و پنج میلیون نفر به اسارت برده شدند.

 

در اواخر قرن نوزدهم، چهار عامل سبب لغو برده داری از سوی دنیای غرب گردید:

 

1- کاهش اهمیت اقتصاد پلانتوکراتیک و به تبع آن کاهش سودآوریِ تجارت برده.

 

2- آغاز و اوج گیریِ تجارت جهانیِ تریاک در اواخر سدۀ هجدهم و اوایل سدۀ نوزدهم، انتقال سرمایه ها به این عرصه و تبدیل این پدیدۀ جدید به محور اصلی تکاپوی جهانی اُلیگارشی مستعمراتی یهودی غرب. در سدۀ نوزدهم، تجارت جهانی تریاک همان جایگاهی را در اقتصاد جهانی یافت که تجارت جهانی برده در سدۀ هجدهم داشت.

 

3- آغاز موج شورشهای بزرگ بردگان در پلانت ها از اواخر سدۀ هجدهم.

 

4- دگرگونی در ساختار اجتماعی و فرهنگی دنیای غرب طی سدۀ نوزدهم، پیدایش جوامع انبوه شهری و به تبع آن تأثیر پدیدۀ افکار عمومی بر ساختار سیاسی این کشورها.

 

* اما امروزه همچنان شاهد وجود انواع شکلهای برده داریِ پنهان هستیم: در آستانۀ سدۀ بیست و یکم و بر بنیاد تخریب تمدنها و فرهنگهای کهن غیر اروپایی، نوع جدیدی از برده داری شکل گرفته که میلیونها زن را در اسارت دارد و شبکۀ آن در سراسر جهان گسترده است. این پدیده مفاهیم جدیدی چون «صنعت جنسی»و «برده داری جنسی» را به واژگان غرب افزوده است. بنابر گزارش هفته نامۀ تایم مورّخ 21 ژوئن1993؛ «این شبکۀ جهانیِ برده داری که توسط باندهای قدرتمند مافیایی اداره می شود، بازار جنسی را از ژاپن تا آمریکا در کنترل دارد». با پایان دوران تجارت برده به شکل کلاسیک آن، توجیه و استتار این فصل سیاه از تاریخ معاصر غرب به یکی از کارکردهای تاریخ نگاری رسمی بدل شد. بر اساس آخرین آمار، سالانه حدود هشتصد هزار زن و دختر جوان از شرق به غرب قاچاق می شوند.

 

استعمار پدیده ای است که توسط مال اندوزان یهود به وجود آمد و اینان از یک سو با غارت کشورهای جهان سوم، ثروتهای هنگفت اندوخته و مردمان کشورهای استعمارزده را به بزرگترین بلاها دچار نمودند و از سوی دیگر با تحصیل ثروتهای غیر قابل محاسبه، چنان قدرتی به دست آوردند که توانستند اروپا و آمریکا را تحت سلطۀ خویش آورند... یهود که می دانست تنها قدرت مالی کافی نیست و فتوای یک روحانی یا فرمان یک حکمران کافی است تا رشته هایش را پنبه کند، در بُعد فکری و فرهنگی هم برنامه های دقیقی را اجرا نمود که سابقۀ آن به چند قرن قبل باز می گردد؛ قرن پانزدهم و رنسانس که از فلورانس و ونیز و... به قول ویل دورانت از کندوهای مسکن یهودیان شروع شد و تنها یک هدف داشت: نفی خدا، دین و اعتقاد مذهبی و جایگزینی آن با علم و تجربه. به موازات رشد دادن علوم تجربی، جامۀ اعتقاد دینی از هنر نیز به در آورده شد و شهوت جنسی و خوشگذرانی جایگزین آن گردید و به نام هنر، فحشاء و فساد ترویج شد. وقتی صدای اعتراض خیرخواهان و عالمان علیه تباهی و شهوت زدگی برخاست، فروید یهودی پرچم دفاع علمی از فحشاء را به دوش کشید و با طرح مسألۀ «عقده» از آزادی جنسی دفاع نمود. سپس یهودیان با سلطۀ رسانه ای خویش، زهر فساد و انحطاط را سیل آسا به سوی جوامع سرازیر نمودند. یهود در اواسط قرن نوزدهم نیز با طرح ایدئولوژی مارکسیسم، جبهۀ دیگری با وسعتی کم نظیر در جنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در شرق باز نمودند تا دین را به طور کامل ریشه کن نمایند- برگرفته از کتاب «جهان زیر سلطۀ صهیونیزم»(با تلخیص).



درباره وبلاگ

خدا : حرمت بنده من از حرمت کعبه بالاتر است . ***************** قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم و یکی باز کم است این همه آب که جاریست، نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است..... خ
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نور و آدرس soltanh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان